احكام احيای زمينهای موات
قالَ اللهُ تَبارَكَ وَ تَعالي: هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأرْضَ ذَلُولا فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَيْهِ النُّشُورُ .[1]
«زمين موات» به زمينهايي گفته ميشود كه به دلايلي چون نبود آب ، باتلاق بودن زمين و ريگزار و سنگلاخ بودن قابل كشت و زرع يا ساختمان سازی نبوده و يا به دليل كوچ كردن اهالی آن به طور كلي متروكه شده است .
زمينهاي موات بر دو قسم است:
1ـ «موات بالأصاله» ؛ و آن زميني است كه از آغاز تا كنون هيچگونه عمران و آباداني در آن انجام نشده باشد .
2ـ «موات بالعرض» ؛ و آن زمين مواتي است كه در گذشته آباد بوده ولي به هر دليل ويران و متروكه شده است .
(مسئله 3102) زمينهای موات بالأصاله جزو انفال است و اختيار آن در زمان حضور امام معصوم(علیه السلام) به دست اوست ، و آن حضرت هرگونه صلاح بداند در آنها تصرف ميكند و اجازه احياء ميدهد يا به افراد تمليک كرده و يا اجاره ميدهد . و در زمان غيبت امام معصوم(علیه السلام) اگر حكومت صالح اسلامي و واجد شرايط برقرار باشد ، اختيار زمينهای موات به دست حكومت است ؛ و در صورت فقدان حكومت اسلامي يا عدم دخالت آن مسلمانان ميتوانند آنها را احيا كنند ، و هركس كه قسمتي را احياء كند نسبت به آن سزاوارتر است و ديگران حق مزاحمت او را ندارند .
(مسئله 3103) زمينهاي موات بالعرض از جهت شناخت مالك بر دو قسم است:
1ـ زمينهايي كه داراي صاحب بوده ولي بر اثر رها كردن و اعراض ، ساختمانهاي آن با گذشت زمان خراب شده و عمران آن از بين رفته باشد و در حال حاضر بدون صاحب شمرده شود ؛ حكم اين زمينها مانند زمينهاي موات بالأصاله است .
2ـ زمينهايي كه متروكه شده ولي نه چنان كه از آنها اعراض شده و بدون مالک به حساب آيد ، بلكه مالک آن مشخص است و يا اينكه موجود است ولي شناخته شده نيست (مجهولالمالک) ؛ حكم اين زمينها مانند ساير اموالي است كه صاحب دارند . و تصرف در مال مجهولالمالک موكول به نظر مجتهد جامعالشرايط ميباشد .
(مسئله 3104) زمين آبادي كه به ويراني گراييده اگر صاحب آن شناخته شده باشد داراي سه حالت است:
1ـ صاحب زمين به كلي از زمين صرف نظر كرده و توجهي به آن نداشته باشد ؛ كه اين صورت حكم زمين موات بالأصاله را خواهد داشت .
2ـ صاحب زمين از زمين صرف نظر نكرده و تصميم بر احياي آن داشته باشد ولي به دليل نبود امكانات ـ مثل آب و ساير وسايل ـ قدرت بر احياء نداشته و احياي آن نياز به گذشت زمان دارد ؛ اين حالت حكم زمين احياء شده را دارد و كسي حق تصرف در آن را بدون اجازة مالك ندارد .
3ـ صاحب زمين از زمين صرف نظر نكرده ولي آن را احياء نميكند ؛ چون بهره برداري از احياء نشده آن بيشتر از احيا شده آن است ؛ مانند اينكه خواسته باشد از علف آن استفاده كند . اين حالت نيز حكم زمين احياء شده را دارد ، و كسي حق تصرف در آن را بدون اجازه مالک ندارد .
(مسئله 3105) چون در زمان وجود حكومت صالح احياي زمين موات مشروط به اجازه حكومت است ـ هر چند اجازه به طور عام باشد ـ پس قبل از اجازه حكومت كسي حق تصرف در زمينهاي موات را ندارد، و تنها افراد و گروههايي كه به آنان اجازه داده شده ميتوانند كارهای مقدماتي را ـ از قبيل ديواركشي ، تسطيح و خاكبرداري ـ شروع كنند . و در زمان نبودن حكومت صالح اسلامي هر كه زودتر مقدمات احياء را شروع نمايد ـ اگر خارج از متعارف مردم نباشدـ بر ديگران حق تقدم دارد ؛ ولي به مجرد به ثبت رساندن زمين بدون احيايآن ، حقي براي ثبتدهنده ثابت نميشود و ثبتدهنده حق ندارد آن را بفروشد يا وقف نمايد و يا معاملات ديگري بر آن انجام دهد .
(مسئله 3106) كسيكه اجازه احياء دارد لازم نيست شخصاً اقدام بهكارهای مقدماتی و احياء نمايد ؛ بلكه اگر ديگری را اجير يا وكيل كند كافی است ، و آثار عمل برای كسی است كه اجير يا وكيل گرفته است .
[1]ـ سوره ملك آيه 15