زكات
زكات از ضروريات دين اسـلام مي باشد . وجوب آن به ادلة اربعـه ( قرآن ، روايات ، اجماع ، عقل ) اثبات شـده و در مورد خود بحث و بررسي شده است .
اِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَآءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِّنَ اللهِ وَاللهُ عَلـِيمٌ حَكِيمٌ (1)
قرآن كريم هم اصل وجوب زكات را در اسلام بيان نموده مي فرمايد: زكات فريضة الهي مي باشد و هم مصرف آن را در 8 مورد بيان كرده است.
از جهت وجوب شرعي زكات در 9 چيز مي باشد :
1ـ گنـدم 2ـ جو 3ـ خرمـا 4ـ كشمش 5 ـ طلا 6 ـ نقـره 7ـ شتـر 8 ـ گاو 9ـ گوسفند . اگر كسي مالك يكي از اين 9 چيز و يا مالك تعدادي از آنها و يا مالك همه باشد با شرايطي كه از ديد اسلام هركدام دارد بر مالك واجب است آن مـقدار زكاتي كه براي هركدام معين شده است به مصارفش برساند :
1ـ فقرا كه مخارج سال خود و خانواده اشان را ندارند .
2ـ مساكين كه وضعشان از فقرا بدتر مي باشد ، منتهي دادن زكات به فقير و مسكين دو شرط دارد : يكي اينكه مسلمان دوازده امامي باشد و ديگر آنكه آشكارا معصيت نكـند و زكات دادن موجب كمك به معصيت او نشـود . اگر اين دو جهت در فقير و مسكين نباشد به آنها نبايد زكات داده شود.
3ـ بـراي عاملين و كارمـندان زكات كه زكات را جـمع آوري و نگهداري مي كنند مي توان اجرت آنان را از زكات داد.
4ـ جهت تأليف قلـوب به كفار و مخالفين براي اين كـه گرايش به اسلام پيدا كنند ، مي شود زكات داد .
5ـ براي آزاد نمودن بردگان نيز دادن زكات مانعي ندارد.
6 ـ كساني كه مديون مي باشند و نمي توانند قرضشان را از راه ديگر اداء نمايند ، جهت اداي دين آنان مي توان زكات داد
7ـ ابن السبيل: كسي كه در مسافرت خرج او تمام شده است و امكانات سفر ندارد كه به منزل مقصود برسد ، مي توان براي تأمين خرج سفر او تا رسيدن به وطن خود زكات داد .
8 ـ في سبيل الله : براي مصالح عامة مسلمانان از قبيل دفاع از اسلام و مسلمين ، مساجد ، تكايا ، تعظيم شعائر الهي و در مورد چيزي كه جهت في سبيل الله دارد ، زكات مي توان مصرف نمود .
البته وجوب زكات امر تعبدي مي باشد و فهم انسان عادي از درك مصالح واقعي آن عاجز است ، براي اينكه عقل انسان احاطه به واقعيات ندارد كه تمام مصالح و مفاسد واقعي احكام را درك كنـد فقط طبق برهان حكمت ، عقل به طـور اجمال مصالـح و مفاسـد احكـام را مي دانـد و در عيـن حال زكـات حكمتهاي متعدد دارد .
يكي از فلسفه هاي مهم آن امتحان و آزمايش ثروتمندان مي باشد . خداونـد حكيم دستور نوراني زكات را صادر نموده است تا مردم از جهت ايمان و معنويت مورد آزمايش واقع شوند كه چه كساني تابع اسلامند و به خداوند سبحان و روز قيامت ايمان واقعي دارند و به قانون وجوب زكات عمل نموده و بخشي از مالشان را براي فقرا و نيازمندان پرداخت مي كنند .
و در مقابل روشن شود پولداراني كه جـز لق لق زبان به خداوند بزرگ و عالم پس از مـرگ اعتقاد راسخي ندارنـد ، از برنـامة زكات تخـلف مي كننـد و حقـوق واجب مـالي خود را پرداخت نمي كنند .
امام صادق(علیه السلام) مي فرمايد : اِنَّمَا وُضِعَتِ الزَّكَاةُ اِخْتِبَارًا لِلْاَغْنِيَاءِ وَ مَعُونَةً لِلْفُقَرَاءِ وَ لَوْ اَنَّ النَّاسَ اَدُّوا زَكَاةَ اَمْوَالِهِمْ مَا بَقِيَ مُسْلِمٌ فَقِيرًا مُحْتَاجًا وَ لَاسْتَغْنَيَ بِمَا فَـرَضَ اللهُ لَهُ وَ اِنَّ الـنَّاسَ مَا افْتَقَرُوا وَ لَا احْتَاجُوا وَ لَاجَاعُوا وَ لَاعَرُوا (2) در اسلام قانون زكـات بدين علت وضع شـده است كه ثروتمندان آزمايش شوند و به نيازمندان كمك گردد . اگر ثروتمندان به قانون وجوب زكات عمل كنند و زكات اموالشان را پرداخت نمايند ، در ميان مردم ، فقير و محتاج پيدا نخواهد شد و اين ظلم و گناه بزرگ سرمايه داران است كه حقوق مالي و زكاتشان را نمي دهند ، لذا اين همه فقير و مظلوم ، گرسنه و برهنه و بي خانمان در كشورهاي اسلامي وجود دارد و ديده مي شود .
و باز هم امام صادق (علیه السلام) فرموده است : من مـنع قيراطاً من الزكاة فليس بمؤمن و لا مسلم (3) هر كسي به انـدازه قيراطي زكات مالش را ندهد ، مؤمن و مسلمان نيست .
همچنين در روايت ديگري ذكر شده است : مَنْ مَنَعَ قِيرَاطاً (4) مِنَ الـزَّكَاةِ فَلْيَمُـتْ اِن شَاءَ يَهُودِياً اَو نَصْـرَانياً (5) هر كس به مقدار قيراطي زكات مالش را ندهد ، هنگام مرگ مي خواهد در دين نصراني بميرد و يا بر دين يهود از دنيا برود . و ايضا قال ابوعبدالله (علیه السلام) : ما ضاع مال في بر او بحر الا بمنع الزكاة و قـال (علیه السلام) : اذا قام القائم (عج) اخذ مانع الزكاة فضرب عنقه (6)
_________________________
[1] ـ سوره توبه ، آيه 60
[2] ـ وسايل الشيعه ، جلد 9 ، صفحه 12
[3] ـ التكامل في الاسلام ، جلد 1 ، صفحه 18 و عوالي اللآلي ، جلد 2 ، صفحه 79
[4] ـ قيراط : 1 ـ واحد وزن ، و آن مقدار چهار جو و چهار حبه است . 2 ـ واحد وزن معادل يك بيست و يكم مثقال ، و آن مساوي سه جو و سه حصه از بنت حصه يك جو است معادل با 205/0 گـرم . 3 ـ واحدي بـراي سنجش الماس در عصر حاضر ، و آن معادل است با 2/0 گرم تقريبا . جمع آن قراريط است . ( فرهنگ فارسي معين جلد 2 )
[5] ـ اصول كافي ، جلد3 ، صفحه 505 عن ابي عبدالله (علیه السلام) قال …
[6] ـ ثواب الاعمال ، صفحه 236