خطر استعمار فرهنگی

در هر جامعه اي كه فرهنگ وارداتي شـرقي و غـربي و التقاطي لانه كند آن جامعه مريض و وابستگي فكري و فرهنگي دارد . مرض استعمار فرهنگي بدترين مرض مهلك و كشنـدة ملتها و جمعيتها است ، مـثلا  دانشمندان علـم طب ميكروب سـرطان را از پنج هـزار سال قبل تاكـنون نتوانستـه اند علاج كنند ، چرا‌ ؟ پاسخ گنگ است .

    بعضي اطباء مي گوينـد جهت اين است : هنگـامي كـه ميكروب امراضي غير از سرطان مانند سل ، وبا و طاعون وارد بدن مي شوند ، سلولهاي بدن در مقابل آنها مقاومت و مبارزه مي كنند ، لذا به سرعت مادة مرض از بين مي رود .

    اما ميكروب سرطان هنگامي كه وارد بدن مي شود از بس اين ميكـروب قـوي است ، سلـولهاي سالـم بـدن در برابر آن مقاومت را از دست مي دهند و بدون اين كه مبارزه كنند خود آنهـا براي ميكـروب سرطـان جا بـاز مي كننـد و مي گوينـد : بفرماييد ، سرطان بدون برخورد با مانع و نيروي مقاوم در تمام بدن اثــر مي كنـد و سرانجـام انسان به مرگ تمام مي شـود . گرچـه واقعيت اثر هر چيـز مربوط به خداونـد تبارك و تعالي مي باشـد و مسئلـة مرگ و حيـات ، صحت و سلامت و … به دست اوست ، به قول فلاسفه : لا مؤثر في الوجود الا الله .

    قرآن هم مي فرمايـد : بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * تَبَارَكَ الَّـذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلَي كُلِّ شَيءٍ قَـدِيرٌ * اَلَّـذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُـوَكُمْ اَيُّكُمْ اَحْسَنُ عَمَلًا وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ  (1)

    اما سخن با عينك ظاهري است كه چرا سرطان به حيات بدن خاتمه داد ؟ براي اين كه سلول هاي بدن خودشان آمادة پذيرايي شـدند و بـراي سرطان جا باز كردنـد ، و بـا از دست دادن نيروي مقاومت و مبارزه ، به دست خود موجبات هلاك و نابودي خويش ( بدن ) را فراهم كردند .

    همچنين است استعمار فرهنگي ، اين سرطان فكري اگر وارد جامعه شـود آنگاه جامعه به دست خودش ، خود را نابـود مي كند . لذا خطر استعمار فرهنگي بدتر است از خطر استعمار اقتصادي ، سياسي و نظامي ، زيرا خطـر اقتصادي و سياسي را كه تحت عنوان ارتباط ديپلماتيك از سفارتخانـه هاي بيگانگان ديكته مي شـود ، جامعه به طور آشكار احساس مي كند و در مقابل آنها جبهه گرفته ، عليه آن مبارزه مي كند و در نتيجه استعمار اقتصادي ، سياسي و نظامي  نمي توانـد به آساني راه نفوذ در جامعه باز كند .

    اما اگر استعمار فكري در جامعه پيدا شود ، خود مردم در تمام روشهاي زندگي از فرهنگ وارداتي تقليد نموده و با آهنگ نوگرايي پوچ ، استعمار سياسي ـ اقتصادي و نظامي را دعـوت مي كند ، مثلا در لباس پوشيدن ، در مـصرف غذا ، در لغت و زبان ، در ازدواج و طلاق ، در سياست و اقتصاد ، در برخوردهاي اجتمـاعي و در همه چيز ديگـر از فرهنـگ استعماري پيروي مي كند و به دنبال آن جامعه اصالت فرهنگي خودش را به كلي از دست مي دهد و صد درصد مـقلد كوركورانة بيگانگان اسلام مي شود .

    اينجاست كه به دست خود مردم خطر سقوط ، جامعه را تهديد مي كنـد و جامعه خود براي اين سرطان فكـري  جا باز كـرده ، استقلال و آزادي را در تمام شئـونات زندگي  از  دست مي دهد ، يعني استقلال ديني ، سياسي ، اقتصادي ، نظامي ، آداب و رسوم مذهبي ، همه و همه را جامعه ، خود از بين مي برد و رسوب سرطان فكري در همه جاي زندگي آنان نفوذ مي كند و همانا در تمام جهات افراد جامعه ، زنان و مردان و … بي حيا می‌شوند : لا دين لِمن لا حياء له ، كسي كه حيا ندارد دين ندارد .

________________________

[1] ـ سوره ملک ، آيات 1 و 2