اعوذ بالله شيـطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم

    از مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) در خدمت يكي از ياران حضرت امام كه از دوستداران و شاگردان آن امام راحل در نجـف اشرف و از اساتيـد حوزة علمية قـم ، حضرت آيت الله العظمی موحدي نجفي هستيم .
    حاج آقا در درجة اول سؤالمان در رابطه با بيان مختصري از بيوگرافي خودتان مي باشد ، لطفا خلاصه اي از زندگينامه تان را ذكر بفرماييد .

    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم . بسم الله الرحمن الرحيم اَلا بِذِكْرِاللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ [1] اِنَّمَا يَخْشَي اللهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ اِنَّ اللهُ عَزِيزٌ غَفُورٌ [2] اولا از تشريف آوري آقايان در اين محضر تشكر مي كنم بعد در رابطه با سؤال شما عرض كنم كه پـدر ما از افغانستان به نجف اشرف هجرت كرده بـود و سالـها در آن شهر مقدس زندگي كرد و از مقدرات الهي بود كه در همانجا هم به رحمت الهـي  واصل  شـد  و  در  كنـار  مرقـد  مطهـر حضرت امـير امام علي (علیه السلام) دعوت حـق را لبيك گفت . ما هـم بزرگ شدة بيت مذهبي پدرمان در نجف بوديـم . تاريخ تولد بنده آن گونه كه در شناسنامه قيد شده سال 1334 مي باشد . الحمدلله در اوان نوجواني و حدود سنين 14 ـ 15 سالگي طلبه شدم . 

هنگامي كه حضرت امام (ره) به نجف اشرف آمدند ، آن زمان اوايـل طلبگي مان بـود . پس از آشنـايي با آن بزرگـوار زماني نزديك به ده سال ملازم بيت امام بوده و از شاگردان و تربيت شدگان بلا واسطة ايشان هسـتم . براي من بسي جاي خوشحالي است كه از مخلصين آن امام راحل بوده و مي باشم .

    البته در ابتدا ما كه نزد امام رفت و آمد داشـتيم مسئله تعبد و تقليد محض بود ،  نه تحليل . در آن زمان براي طلبة مبتـدي قدرت تـحليل آن چناني هم نبـود و اين تنها جهـت تعبد بـود كه ما را با حضرت امـام مرتبط مي ساخت . بعـدها براي ما مشخص شـد كه حقيقتاً ارتباط با ايشان از هدايتهاي خداوند تبارك و تعالي بوده است . لذا در اين رابطه چند جهت اشاره مي شود :
     خصوصيات حضرت امام (ره)

    ارتباط و مراودت خودم با ايشان ، هماهنگي با كارهاي تبليغاتي كه بنده نسبت به آثـار امام ، شخصيت امام و اطاعت از دستـورات ايشان داشـتم . مي دانيـد يا لااقل شنيده ايد در شرايط اختناق و خفقان آن روز عراق هيچ كس توانايي اظهار علني چنين فعاليتهايي برايش نبود مگر افراد بسيار نادري كه جرأت مي كردند آثار امام ، سخنان امام ، اعلاميه ها و نوارهاي سخنراني ايشان را تكثيـر و بين مردم پخش كننـد ، از جمله بنده كه الحمدلله خداوند جرأتي به من عنايت فرموده بود كه جسارت و توان انجام اين كارها را في الجمله داشتم و انجام هم مي دادم .

     اعـتقاد كساني كه از اطرافـيان امام بودنـد نسبت به خط امام و پيروزي انقلاب اسلامي .

    اگر توفيقي باشد در اين موارد صحبت شود بسيار مناسب خواهد بود انشاء الله .

   حاج آقاي موحـدي شما كه در نجف بوديد اولا بفرماييـد قبل از هجرت امام به نجف ، جوّ آن روز نجف را بـراي ما تحليل كنيد . بعضي ها هستند كه مي گويند جو آنجا خيلي جو خشك و بسته اي بوده و رقابت بين گروهها زياد بوده و مسائل ديگر…
و يكي از علل اصلي فرستادن امام به نجف همين بوده است كه ايشان را محصور كنند در محيطي كه ديگـر نامي از ايشان برده نشود؟ سـؤال ديگر اينكه وقتي حضرت امام وارد نجف شـدند استقـبال عجيبي از ايشان گرديد ، لطفا اين موارد را توضـيح دهيد ؟

    آن تحليلاتي كه نسبت به تبعيـد حضرت امام مي شـود تا حـدي صحيح است كه مسائل حاشيه اي زيادي هم دارد و من فكر مي كنم اين تحليلات در بين مردم عوام بيشتر ديده مي شود اما لازم نيست حاشيه هايي كه به نظر نتيجه اش كم است يا خنثي شده اظهار شود ، ولي كاري كه حضرت امام در نجف شروع كرد اولا اينكه اهميت بسـيار براي حوزه علميه و به طور كلي براي طلاب مي داد ، البته اين معنايش اين نبوده كه افـراد در حـوزه تماما اشـخاص مستعد و رسـيده و تربيت شـده اي هستند ، اما في الجمله در بين حوزة ده هزار نفـري نجف اشرف افراد مناسبي بودند كه سبب مي شد ايشان توجه زيادي براي حفظ حوزه و طلاب داشـته باشند . شرايط نجف هـم آن طور كـه شما اشاره كرديـد از نظـر مسائل انقـلابي و سياسي به صورت آشكار نبود .

سيره عملی

    امام ( ره ) در مقام عمل به افراد حوزه نوعاً به طور مساوي برخورد مي كردند لذا اين جهت خيلي ايجاد علاقه براي طلاب نسبت به ايشان كرده بود و بعدها سخنرانيهايي كه ايشان انجام مي داد از جمله مبارزه با نفس يا جهاد اكبر اينها سخنرانيهايي هـستند كه طلاب بسياري براي شـنيدن آنها علاقه داشتند . هنگـامي كـه اعـلام مي شـد امـام سخنـراني دارد ، طلبـه ها درسهايشان را ترك مي كردند . اين جمله را تاكيد كنم كه در نجـف طلاب جوان افغاني بسيار هوادار امام بودنـد و بيشتر از همه در سخنرانيـهاي امام تجمع مي كردند . لذا با وجـود جوّ خفقان در نجف كه افراد كمي اظهار وجود علني مي توانستند ، اما از نظر اينـكه دلها با امام بـود وقتي كه زمان سخنرانيشان اعلام مي شـد اغلب طلبه ها آن روز درس و بحث خود را رها كرده و پاي سخنراني ايشان مي رفتند . اين تحرك از مسايل مهمي بود كه توسط سخنرانيهاي ايشان براي افراد حوزه پيدا مي شد .

    به طـور كلي دربارة نهضت حضـرت امام ( ره ) در عصـر غيبت مي توان اظهار كرد كه مورد تأييـد حوزه هاي علميه و علماي اماميه بوده است ، نهايت بعضي علما به علت شرايط آن موقع نمي توانستند نظـرشان را علناً موافق با حركت حضرت امام اعلام كنند . در مقابل فكر مي كنم بعضي افرادي كه شايد عكـس العمل منفي در برابر حركت ايشان نشـان مي دادنـد ، افرادي بوده اند كه اثر چنداني نداشته اند ، اما در كل برداشت بنده اين است كه در نجف اشرف حركت امام مورد تاييد بوده يا لااقل جهتهاي منفي در برابر آن اظهار نمي گرديده است .

خلوص

    مسئله عمده اخلاص حضرت امام بود . شما توجه داريد كـسي كه قريب 15 سال در نجف اشرف بمانـد و به استثـناء شبهاي شنبه كه حرم نمي رفت و علتش هم اين بوده كه حرم را شستشو مي دادند و رفتن مناسب نبـود ، دائما ملازم باشد هر شب ساعـت 5/9 به وقت اينـجا ( ايران ) به زيارت حضرت امير امـام علي (علیه السلام) برود ، اين نشان از خلـوص و ارادة الهـي ايشان است .
    همچنين رفتار عملي امام فاصله هاي موجود بين طلاب را از بين برد . اختلاف طبقه بندي اي كه بين طلاب به صورت ضعيف ديـده مي شد با آمدن ايشان در نجف تا حدي از بين رفت . طبيعي است وقتي كه فاصلة طبقاتي هر چند به صورت ضعيـفش از بيـن برود قـدرت تشكيلات حوزوي خـواه ناخواه قوت پيـدا مي كنـد و مي توان گفت همين خلوص عملي امام بود كه زمينه ساز پيروزي انقلاب اسلامي گرديد .

    قبل از اينكه حضرت امام وارد نجف شوند آيا حوزه نجف با اسم حضرت امام به عنـوان يك مرجع كه تبعيـد شده است آشنايي داشت ؟ آيا شما ايشان را مي شناختيد يا بعد از اينكه وارد نجف شدند ايشان را شناختيد ؟

    البته ما بعد از اينكه حضرت امام وارد نجف شدند ايشان را شناختيم ، مي دانيـد كسي كه در ابتـدا وارد حوزة طلبگي مي شود ديد كافي بـراي شناخت امور ندارد . چنان كه عرض شد جنبه هاي عملي و تقواي ايشان بـود كه نوعا طلاب جوان به امام علاقمند شده و اعتقاد پيدا مي كردند .

    درباره عواملي كه باعث شد شما جذب حضرت امام شويد مصداق آن را براي ما توضيح دهيد ؟

    مصداقش به طور اجمال در صحبت قبلي اشاره شـد كه عملـكرد امام بسيار خوب و عادلانه بـود ولي آن جهتي كه از نظـر مصـداق بين طـلاب و مردم نجف اشـرف معروف بـوده شهرت تقوايي امام بود . يادم هست زوارهايي كه از افغانستان مي آمدند براي زيارت نجـف اشرف و اماكن مقدسه ، بسياري از آنها مقلد حضرت امام مي شدند به سبب همان آثار عملي و تقوايي كه از ايشان مشاهده مي كردند .

    حاج آقـا در ابتـداي فرمايشاتتان عرض كرديـد يكي از عوامل علاقه منـدي شما به حضرت امام نقش ايشـان در حـل اختلافاتي بود كه در بين طلبه ها وجود داشت و با آمدن حضرت امـام از بيـن رفت ، به صـورت موضـوع هاي مشخـص كه اين اختلافات چه بـود كه با آمـدن حضرت امام برطرف شد و نفوذ حضرت امام چقـدر بوده كه مي توانست اين اختلافات را از بين ببرد توضيح دهيـد . همچنين براي اين مطـلب كه حضرت امام همه طلبه ها را به يك چشم نگاه مي كرد شواهدي براي تايـيد بيان فرماييد .

    اختلافات فكري بين طبقات حوزه نبود ، براي اينكه عمل حضرت امـام بر اساس يك مبارزه سياسي ـ اسـلامي بـود كه تاييد حوزه را هم به دنبال داشت ، اختلاف يك سري اختلافات عملي بـود نسبت به شهريـة طلاب ، نسبت به امـور معيشتي آنها و از اين قبيل امور جزئي كه گاهي الآن هم ديده مي شود  مثـلا براي عده اي از طلبه ها از نظـر شهـريه و مسائل ديگـر توجه زيادتري مي شد و براي عده اي ديگـر رسيدگي درست نمي شد و  …

    هنگامي كه امـام به نجف آمـد اين اختلافات را در عمل از بين برد ، به عنوان نمونه براي طلبه هاي افغاني كه در قبل كمـتر توجه مي شد با آمدن امـام توجهات بـراي همه طلاب يكسان گرديد و اين كـار ايشان مصداق روشني از عدالت بـود كه در عمل اجرا شد و همين مسئله براي جذب افراد حوزه ها به ايشان بسيار مؤثر واقع شد .

    آيا حضرت امام به همه طلبه هاي نجف شهريه مي دادند؟

    بله اينكه به همه طلاب شهريه مي دادند واضح بود . اما ايشان علاوه بر شهريه مساعدت هاي خاص هم داشتنـد و در مواليد ائمه و اعياد اسلامي براي طلبه ها عيدي مي داد .

ساده زيستي

    از مصاديق مشخص تقواي امام ساده زيستي ايشان بود . حضرت امام يك مرجع عامه جهاني بود ، يك مرجع منطقه اي خاص نبـود . در نجف كه بودم كساني از دانشجويان و افرادي ديگـر از كشورهاي اروپا و آمريكا و … به نجف مي آمـدند كه اينـها را براي ديـدار امام به منزلشان مي بـردم . منظور ، يك چنين مرجعـي كه همه مسلمين از كل جهان به ايشان توجه داشتند و با قدرت مرجعيت جهاني ، در مدت 15 سال در يك منزل حدودا 60 متري اجاره اي زندگي مي كرد . يادمان هست وقتي مي رفتيم بيروني منزل ايشان فرش آنجا يك گليم افغاني بود به اندازه همين قالي اي كه الان شما روي آن نشسته ايد شايد 12متر يا كمتر ، اندازه آن بود . پنكه كهنه اي هم براي تعـديل هوا بـود كه وقتي دور مي زد گير مي كرد و طلبه ها سر آن را به اين طرف آن طرف با دست چرخ مي دادند . توجه مي فرماييد اينها مسايلي بـوده كه واقعاً ساده زيستي امـام را بيان مي كرده و فكر مي كنم براي هر مراجعه كننده اي تعجب آور بوده و براي ماها كه اندكي دقيق مي شديم بسيار مؤثر بود به گونه اي كه انقلاب دروني در ما ايجاد مي كرد .

    طبعاً چنين ساده زيستي نشان از مبارزه با هواي نفـس است . حتي ايشـان رضايت نداشـت كسـي از وجـوهات براي ترميم ريختگي هاي منزل و دفترشان خـرج كند . يادم هست آقاي اشراقي داماد امام از ايران به نجف آمد ، ايشان كه وضع ظاهري دفـتر و گـچ ريختگي هاي منـزل امام را ديـد تصميم گرفـت خرابيها را با هزيـنه شخصي اش ترميم كنـد و پس از مدتي هم اين كار را به انجام رساند .

توجه به طلاب

    در رابطة توجه امام به طلاب ، مناسب است خاطـره اي از خودم عرض كنم : وقتي پدرم در نجف اشرف مرحوم شد كه خدايش رحمت كنـد ، وظيفة اداره خانه و تكاليف خانواده بر دوش بنـده آمد . در ابتداي امر يك سري فرش ، پتو ، ظروف و وسايل مختصري كه داشتيم اينها را حساب نمـوده كه وجه آن چنـد ديناري گرديـد ، شايـد چهار يا پنج دينار بود . اين مقدار را به دست آقاي خاتم ( ره ) دادم و ايشان آن مبلغ وجه را نزد امام برد . بعـد از دقايـقي از نزد امام بيرون آمـده وجه مذكـور را براي من پـس داد . من از اين كـار تعجب كردم و نزد خود گفتم شايد ايشان متوجه نشـده كه وجه مربـوط به خودم مي باشـد ، لذا به آقاي خاتـم تصـريح كردم اين وجـه خـودم است و منظـور من اين نيست كه اين پـول به خـودم برگردد ، هدف من اين است كه اين وجـه خدمت امام تقديم شـود و رسيـد اگر باشـد مناسب است ، اگر رسيـد هم نشـد مسـئله اي نيست . آيت الله خاتم ( ره ) گفـت كـه امام اين را متوجه شد ، اما براي شما برگرداند .

    خدا گواه است اين عمل حضرت امام براي من خيلي اثر كرد . منـزل امام دو طبقه بود وقتي كـه از پله هاي طبقه بالا پايين مي آمدم از شدت تأثر اشك مي ريختم و فكر مي كردم كه مراجع تقليـد و علماء اسلام همانند ايشان چگونه به فكـر طلبه ها هستنـد كه زندگي و معيشت آنها  به كيفيت و جهت مناسب اداره شود و در عوض ماها چي فكر مي كنيم .

    غرض اينكـه كارهـاي عملي حضرت امـام چنين اثـري مي گذاشته و انقلاب دروني براي افراد ايجاد مي نموده است .

اطمينان

    خاطره اي ديگر : طلبه اي به من خبر داد مقدار وجهي از كابل آمده كه مي خواهـد خدمت امام تقـديم شود و رسيد بگـيرد . شـبي در بيـروني خدمت حضـرت امام رسـيدم و به ايشان عـرض كردم مقـدار وجهـي است ، مي خواهـم خدمت شما تقديم شود . امام فرمود : شما بيروني بمانيـد تا من حرم بروم و برگردم ، هنگامي كه ايشان از حرم برگشت آقاي فرقاني آمد كه بياييـد اندروني نزد امام . خدمت ايشان رفتم ، امام از من سـؤال كرد آيا اين وجه را حساب كرده اي ؟ گفـتم : بله ، ايشان چيزي نگفت ، فورا همانجا مهرش را به من داد و فرمود : برو در آن اتاق ديگـر اين رسيـدها را مهر بزن كه من هم اين كار را انجام دادم .

    يك وقـت اين مسئله را به آقـاي فرقـاني ( ره ) صحبت كردم كه امام يك چنين اطميناني به من داشت ، ايشان گفت : خميني آدم شناس بود . منظور از بيان اين خاطره اينكه چون آميخته با اطمينان امام بـود ، بسـيار برايم شيرين است و هر وقت كه اين جهت را فكر مي كنم خودم هم تعجـب مي كنم . يا مـثلا امام خادمه اي داشـت كه گـاهي مـنزل ما مي آمد ، مي گفت هنگامي كه اسم شما نـزد آقا برده مي شود ، ايشان مي فرمايد : كدام موحدي ، همين موحدي خودمان را مي گوييد با چنين تعبير و احـترام خاصي آقـا از شما نام مي برد . البته ما هم  خيلي  به  ايشان  اخلاص داشتيم و  به عنوان  يك تكليف شرعي تا حدّ جان مدافع نهضت اسلامي و ايشان بوديم و …

    در پايان اين گفتگو به جا است نسبت به سـاده زيستي و زهد امام مطلبي از حاج ابراهيم (ره) خادم ايشان نقل كنم . ايشان مي گفـت در ماه مبارك رمضان گـاهي كه غـذا فراهم نمي شد ، مي رفتم از بازار حويش در نجف چهار سيخ كباب كـوبيده مي آوردم . امـام دو سيـخ و نيم را به مـن مي داد و مي فرمود تـو كار مي كـني ، بيشتر گـرسنه مي شوي و يك سيخ و نيم را هم خودشان تناول مي كرد .

    يا گاهي اوقات كه هندوانه مي آوردم ، امام نمي گذاشت كه آن را از كنارش قاچ كنم بلكه از يك طرف آن همانند حلقه مي بريد ، مقداري استفاده مي شد و باقيمانده را در جايي خنك يا يخچال مي گذاشتم تا دوباره استفاده شود . يك چنين رفتار و چنين زندگي توأم با زهد و تقوا ، تعادل و شرف انساني براي هركسي اگر معاند نباشد انقلاب عملي و روحي ايجاد مي كند و اثر مفيدي دارد .

    حاج آقاي موحدي خيلي ممنون و تشكر ، خسته نباشيد از صحبتهاي شما استفاده كرديم ، وقت اين جلسه تمام شد اما خواهش مي كنيم گفتگويمان در جلسات بعـدي با شمـا ادامه داشته باشد ، انشاء الله . [3]

    شما هم خسته نباشيد ، اميدوارم در گـفتگوهاي بعدي خاطـرات و ناگـفته هاي ديگري از سيـرة عملي و خـط مشي انقلابي امام را براي شما و ارادتمندان آن امام راحل (ره) بازگو نمايم ، انشاء الله .

_________________________

[1] ـ سوره رعد ، آيه 28

[2] ـ سوره فاطر ، آيه 28

[3] ـ اولين جلسه مصاحبه مؤسسه نشر و تنظيم آثار امام خميني (ره) با آيت الله موحدي نجفي در تاريخ شنبه 25 / 7 / 1377 برابر با 26 جمادي الثاني 1419 مطابق با 17 اكتبر1998 ميـلادي در شهـر مقدس قم انجام گرفت و از آنجايي كه بيان مطالب و خاطرات به يك جلسه گفتگو كفايت نداد ، همان گونه كه ذكر شده است به خواهش مصاحبه كنندگان ، گفتگوها طي جلسات ديگر هم ادامه يافت .

واحد فرهنگي ـ آموزشي مدرسه علميه امام زمان (عج) بنا به رسالت فرهنگي كه بر عهده دارد ، وظيفه ديد كه اين مصاحبه ها را به دست نشر بسپارد ، تا اين خاطرات و مطالب خواندني مورد استفاده و بهرة راهيان علم و دانش قرار گيرد .