اصل پنجم اصول دین
معاد
معاد
وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ . يكي از اركان اعتقادي و از اصول دين اسلام معاد است . معاد يعني تجديد حيات بشر براي رسيدن به پاداش و كيفر عمل در عالم آخرت .
خداي تبارك و تعالي ميفرمايد: در روز قيامت تمام مردگان را زنده و آنها را حشر ميكنيم . هركس عملي را كه در دنيا انجام داده است اعم از خوب و بد ، نتيجه آن عمل را در آن روز ميبيند . اگر عمل او خوب باشد پاداش آن جنت و رضوان الهي است ، و اگر عمل او بد باشد كيفرش عذاب و جهنم سوزان است . فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ .
بدونترديد اعتقاد به معاد حق است و بازگشت به زندگي ابدي امريفطري ميباشد . معاد از اصول مشترك همهي انبياي الهي است و مورد قبول همهي اديان و امم سابقه و لاحقه بشر ميباشد . اعتقاد به معاد ريشه در فطرت و نهاد انسان دارد . چرا كه هر فردي در صحنه حيات و زندگي بالوجدان آن را حس ميكند و درك مينمايد كه رشته زندگي وي با مرگ گسسته نميشود . انسان براي زندگي چند روزه دنيا آميخته با مشكلات آفريده نشده است ، بلكه اين شب تار صبح روشني دارد و مرگ دريچهاي به سوي زندگي ابدي است . از اين رو بايد گفت عقيده به معاد از امور فطري است كه نياز به استدلال ندارد ، ولي در عين حال به دلايلي براي اثبات معاد و لزوم رستاخيز در قيامت اشاره ميشود:
1ـ قدرت خداوند
قرآن كريم براي اثبات معاد به برهان قدرت خداي متعال از راه تجديد حيات و آثار آن استدلال نموده است: فَانْظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَةِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِكَ لَمُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ . ديده بازكن و آثار رحمت الهي را بنگر كه چگونه زمين مرده ، درختان و گياهان خشكيده و پژمرده را باز زنده ميگرداند ، و بدون ترديد همان خداست كه مردگان را پس از مرگ زنده ميكند و او بر انجام هر چيز قادر و تواناست .
يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ * إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ * وَمَا ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ . اي مردم شما همه به خدا محتاجيد و تنها خداست كه بينياز و غني بالذات است . اگر بخواهد همهي شما را به ديار عدم فرستد و خلقي جديد به وجود آورد . و اين كار هيچ بر خدا دشوار نيست .
تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ . بزرگوار خدايي كه سلطنت ملك هستي به دست قدرت اوست ، او خدايي است كه بر همه چيز تواناست . خدايي كه مرگ و زندگي را آفريد تا شما بندگان را بيازمايد كه كدام يك نيكوكارتر است . او مقتدر و آمرزنده است .
قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ . شخصي منكر معاد بود ، روزي استخوانهاي پوسيده انسان مردهاي را به دست گرفت و از راه استهزاء به رسول خدا گفت: چه كسي اين استخوانهاي پوسيده را دوباره زنده ميكند؟ آيه نازل شد: قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ . پيامبر بگو: اين استخوانهاي پوسيده را آن خدايي زنده ميكند كه اول بار آنها را حيات بخشيد ، اوست كه رمز خلقت و آفرينش را ميداند .
2ـ حکمت الهی
قرآن كريم براي اثبات معاد به برهان حكمت الهي استدلال نموده و اين مطلب را در ضمن آيات متعدد بين داشته است . قُلِ اللَّهُ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يَجْمَعُكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لا رَيْبَ فِيهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ . اي پيامبر بگو: خدا شما را زنده ميكند ، پس از آن ميميراند ، آنگاه تمام شما را جمع گرداند براي روز قيامت ، روزي كه در آن شك و ريبي نميباشد و ليكن اكثر مردم نميدانند .
رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ . پروردگارا تو گردآورنده مردم در روزي ميباشي كه در آن ترديدي نيست . همانا وعده خدا تخلف پذير نخواهد بود .
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ . در مورد معاد و چگونگي زنده شدن مردگان حضرت ابراهيم خليل به خداوند گفت: پروردگارم! به من بنما كه چگونه مردگان را زنده خواهي كرد؟
خداي متعال فرمود: آيا به آن ايمان نداري؟ عرض كرد: آري ايمان دارم ، اما ميخواهم به مشاهده آن دلم آرام گيرد .
خداي متعال فرمود: چهار مرغ را بگير و گوشت آنها را به هم درآميز ، آنگاه هر قسمتي را بر سر كوهي بگذار ، سپس آن مرغان را بخوان تا به سوي تو شتابان پرواز كنند . و بدان كه خدا بر همه چيز دانا و تواناست .
حضرت ابراهيم اين كار را انجام داد و به مقتضاي قدرت و حكمت الهي مرغها زنده شدند و هركدام شتابان به سوي او به پرواز درآمدند .
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لا تُرْجَعُونَ . آياگمان ميكنيد كه شما عبث و بيهوده آفريده شدهايد و بازگشتي به سوي خداي قدير و حكيم نخواهيد داشت؟ هرگز چنين نخواهد بود . و از خداي حكيم محال است كار عبث و بدون حكمت صادر شود ، او جهان و انسان را بر اساس حكمت آفريده است .
بنابراين اگر اندكي فكر و تأمل نماييم به اين نتيجه خواهيم رسيد كه هدف از خلقت انسان همين زندگي محدود دنيا نميباشد ، بلكه او براي يك زندگي نامحدود جاودانه آفريده شده كه همان جهان پس از مرگ است .
3ـ معاد مقتضای عدل الهی
به مقتضاي عدل الهي معاد امري ضروري است . قرآن كريم ميفرمايد: وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا . هنگامي كه در روز قيامت ميزان عدل را برپا نماييم بر احدي ظلم نخواهد شد .
لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا . خداي تبارك و تعالي از سخن بد و پرخاشگري درباره هر كسي نهي ميكند مگر آن كس كه در حق او ظلم شده باشد . چنين كسي ميتواند عليه ظالم فرياد بزند و حقش را مطالبه كند و چنين پرخاشي عليه ظالم عادلانه است .
وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلا * يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلانًاخَلِيلا * لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلإنْسَانِ خَذُولا. و روزي كه ظالم از شدت پشيماني پشت دستش را گزيده و فرياد ميزند: اي كاش با رسول حق كنار آمده راه دوستي و طاعت پيش ميگرفتم . واي بر من! اي كاش فلان كافر و فاسق را دوست نميگرفتم كه رفاقت او مرا از پيروي قرآن و رسول حق محروم ساخت و گمراه گردانيد . آري دوستي شيطان براي انسان مايه خذلان و گمراهي است .
اميرالمؤمنين امام علي (ع) فرمود: يوم علي الظالم اشد من اليوم علي المظلوم . ظالمان روزي سختتر از روز مردم بيگناه و مظلوم پيش رو دارند .
وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ . در آن روز ظالمان و گردنكشان بينالمللي ميگويند: اگر ما در دنيا سخن انبياء را شنيده و به دستور عقل رفتار ميكرديم امروز دچار عذاب نبوديم .
وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ . لقمان در مقام پند و موعظه به فرزندش گفت: اي فرزند هرگز به خدا شرك نورز كه شرك بسيار ظلم بزرگي است . حقيقتا شرك ظلم بزرگ به خداي سبحان است ، ولي از همه ظالمانهتر مخالفت دستورات الهيست كه انسان در حق مولا و خداي خويش صورت ميدهد . چنين ظلمي هم از نظر وجدان ، هم از نظر عقل و هم از نگاه شرع بدترين اقسام ظلم است .
بنابراين از مطالبي كه ذكر شد به اين نتيجه ميرسيم كه خداي سبحان ، عادل ، حكيم و رحمان و رحيم است . قوانين و مقررات او عادلانه و حكيمانه است . لذا به مقتضاي عدل الهي بايد معاد و قيامت باشد تا در آنجا با تصفيه حساب عادلانه به عدل عادل و ظلم ظالم و جرم مجرم رسيدگي شود .
4ـ سنخیت عمل و جزا
به برهان قانون سنخيت عمل و جزا بايد معاد و روز قيامت باشد تا هركس متناسب با عملش پاداش نيك و يا كيفر ببيند . چرا كه بالفرض اگر قيامت نباشد ، در دنيا اجراي تناسب بين عمل و جزا ممكن نيست . زيرا در دنيا كساني هستند كه ظلم و جنايت بسيار كرده و دهها و صدها هزار انسان را قتل عام كردهاند ، آيا از چنين جانياي در دنيا امكان دارد كه انتقام همه مقتولين و مظلومين گرفته شود؟ هرگز ممكن نيست . زيرا در صورت فراهم شدن زمينه انتقام ، اعدام اين جاني بيش از يك بار ممكن نيست كه اين يك بار اعدام هم معادل قصاص يك نفر از مقتولين ميباشد . آنگاه حق قصاص باقي مقتولين چه خواهد شد؟ آيا حق آنها ضايع و پايمال ميگردد؟ از اين رو بايد روز جزا و قيامتي باشد تا از اين جانيان به تناسب و اندازه جنايتشان انتقام گرفته شود و آن روز به فرموده قرآن كريم روزي است كه لابِثِينَ فِيهَا أَحْقَابًا .
احقاب جمع حقب است . و حقب عبارت از توقف هشتادهزار ساله در دوزخ است . در برخي روايات آمده كه مجرمين غير مخلد سيصد هزار سال در جهنم ميمانند و اگر مخلد باشند تا ابد در جهنم خواهند ماند . وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ .
از امام صادق (ع) سؤال ميگرديد كه آدم عاصي به هر اندازه كه در دنيا جنايت كرده باشد محدود است ، پس چگونه عذاب غير محدود و ابدي ميشود؟ قال ابوعبدالله (ع) انما خلّد اهل النار في النار لأن نياتهم كان في الدنيا ان لو خلد فيها ان يعصوا الله ابدا و انما خلد اهل الجنه في الجنه لأن نياتهم كانت في الدنيا لو بغوا فيها ان يطيعوا الله ابدا .
روي عن رسول الله(ص): انما الاعمال بالنيات . نيت انسان واقعيت و ماهيت عمل را مشخص ميكند . زيرا آدم معصيت كار اگر در دنيا زنده بماند نيت دارد الي الابد دست از جنايت برندارد . لذا خداي تبارك و تعالي كه واقعيت امور را ميداند و از نيت جانيان و معاندان ابدي آگاه است به مقتضاي نيتشان آنها را عذاب ابدي ميكند .
در مقابل انسان مؤمن و موحد گرچه عمل جزئي و محدود در دنيا انجام داده است ، اما نيت عمل خير را تا ابد دارد . بالفرض اگر او در دنيا تا ابد زنده بماند تا ابد عمل خير انجام ميدهد . و خداي متعال هم به مقتضاي نيت خير ابدي او بهشت ابدي به او عنايت ميكند . وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعَالَمِينَ .
5ـ ابدیت انسان
براي ضرورت معاد قرآن كريم به برهان ابديت انسان استدلال كرده . يَا أَيُّهَا الإنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلاقِيهِ . اي انسان تو دائم در حركت و تكاملي تا خداي خويش را ملاقات كني .
بدون ترديد انسان تركيب يافته از روح و بدن است ، بدن جهت ابزاري دارد و دچار زوال و تغيير است . اما روح و روان كه اصالت انسان را تشكيل ميدهد موجود مجرد و ابدي ميباشد . از اين رو در آيات و روايات از مرگ تعبير به انتقال شده است ، نه تعبير به فنا و اعدام . يعني انسان در اثر مرگ از دنيا منتقل ميشود به عالم برزخ و قيامت: تنتقلون من دار الي دار .
از جمله دليل بر ابديت انسان علاقه فطري بشر به زندگي ابدي است . بالوجدان انسان هر چيزي را كه بداند وسيله حفظ و بقاي اوست به سراغ آن ميرود و آن را براي حفظ و بقاي ابدي خود فراهم ميكند و با هر چيزي كه مانع ادامه حيات و بقاي او باشد مبارزه كرده آن را از بين ميبرد . اين مطلب وجداني است كه بالفطره انسان علاقه به زندگي ابدي و معاد دارد و به همين جهت وسائل استمرار حياتش را فراهم ميسازد و با موانع آن مبارزه ميكند . آنگاه انسان وقتي كه بالبداهه ميداند دنيا زوال پذير است و جاي زندگي ابدي نميباشد بايد به دنبال معاد و سراي آخرت باشد تا در آنجا به مقتضاي علاقه خاص فطري زندگي ابدي داشته باشد . إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ .
6ـ مخبران صادق
ابوعلي سينا فيلسوف نامي در آخر كتاب شفا در بحث معاد ميگويد: بهترين راه اثبات معاد از طريق وحي ميباشد .
به ضرورت برهان عقلي و فلسفي توحيد را اثبات كرديم ، و بالضروره يقين داريم به وجود خداي متعال و حاكميت نظام عدل الهي در اين عالم . و نيز معتقديم كه انبياء از جانب خداي سبحان فرستاده شده و مأموريت داشتهاند كه قوانين و احكام الهي را براي هدايت مردم و سعادت جامعه بشري بيان نمايند . از جمله اموري كه انبياء بيان نمودهاند خبر دادن از معاد و زندگي پس از مرگ است . در تاريخ بشريت و در تاريخ زندگي پيامبران ديده نشده كه حتي يك پيغمبر معاد را تكذيب كرده باشد و يا آن را تصديق ننموده باشد . بالاجماع تمام انبياء و اديان آسماني معاد را بيان نموده و تصديق كردهاند . به فرموده قرآن كريم: كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ . وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ .
تصديق انبيا و تصديق رسول الله (ص) هم از ديد عقل و هم از ديدگاه شرع واجب است . زيرا آنان معصوم و مخبران صادقند ، قبول و تصديق مخبر صادق عقلا و شرعا ضروري است . چون سخن آنان مطابق واقع و حكايت از واقعيت مخبر به ميكند . اين برهان و بيان در اوج اتقان و متانت است و ضرورت معاد را از طرق وحي و بيان انبياء اثبات ميكند .
به تعبير ديگر همان گونه كه تصديق انبياء در مورد خبر دادن از مسائل غير معاد و احكام واجب است ، تصديق آنان در خبر دادن از معاد نيز واجب ميباشد .
یوم عظیم
رخداد قيامت امري ضروري ، بسيار مهيب و سهمگين است . در آن روز سرنوشت ابدي هر موجودي معين مي شود . معاد و حالات آن به اندازهاي مهم است كه در حدود ثلث آيات قرآن يعني چيزي نزديك به دو هزار آيه درباره معاد و زندگي پس از مرگ سخن ميگويد .
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ . يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ * يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُمْ بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ .
ايها الناس خداترس و پرهيزكار باشيد كه زلزلهي روز قيامت بسيار حادثه بزرگ و واقعهي سختي خواهد بود . چون هنگامه آن روز را مشاهده كنيد ، از هول و سختي آن روز هر زن شيرده طفل شيرخوار خود را از هول فراموش كند و هر آبستني بار خود را بيفكند و مردم را از وحشت آن روز بيخود و مست بنگري ، در صورتي كه مست نيستند و ليكن عذاب خدا سخت است كه از هول مدهوشند .
روز قيامت از سنگيني حادثه همه در حيرت و وحشتند . در آن روز نظامات مادي از بين ميرود و همه چيز در هم ميپيچد و فرو ميريزد .
اسامی قیامت
قرآن كريم بيش از 30 نام براي قيامت ذكر كرده است كه عبارتند از:
1ـ يوم الدين
2ـ يوم الآخره
3ـ يوم الحشر
4ـ يوم الآزفه
5ـ يوم أليم
6ـ يوم البعث
7ـ يوم التغابن
8ـ يوم التلاق
9ـ يوم التناد
10ـ يوم الحسرت
11ـ يوم الثقيل
12ـ يوم الجمع
13ـ يوم الحساب
14ـ يوم الحق
15ـ يوم الخروج
16ـ يوم الخلود
17ـ يوما عبوسا قمطريرا
18ـ يوم العسر
19ـ يوم عظيم
20ـ يوم الفصل
21ـ يوم محيط
22ـ يوم شهود
23ـ يوم معلوم
24ـ يوم كبير
25ـ اليوم الوعيد
26ـ اليوم الموعود
27ـ الحاقه
28ـ الساعه
29ـ الصاخه
30ـ الواقعه
31ـ الغاشيه
32ـ القارعه
33ـ الطامه الكبري
34ـ يوم تبلي السرائر
35ـ يوم القيامه
36ـ يوم تبدل الارض غير الارض و السماوات
اگر هر كدام اين اسامي و واژههاي قرآني كه درباره روز قيامت و حالات آن ذكر شده است مورد بررسي و تحقيق قرار گيرد داراي رموز و حقايقي است كه از اقتضاي بحث تذكري خارج ميباشد . ولي به طور قطع در مورد اسامي مذكور به تمامه ميتوان گفت اسامي ذكر شده در يك وجه مشترك بيانگر اين مطلبند كه معاد از اصول دين و از ضروريات فطري و عقلي ميباشد و امري است غير قابل ريب . وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ .
اعتقاد به معاد همانند اعتقاد به باقي اصول دين عقلا و شرعا ضروري است . زيرا بالبداهه خلقت انسان خلاف عقل و حكمت پروردگار نميباشد . سازنده و خالق اين جهان و انسان خداي حكيم است . از اين رو كار عبث و بيهوده با حكمت خداي متعال حكيم سازگار نميباشد .
تصفیه حساب
تصفيه حساب اعمال مردم در قيامت چگونه خواهد بود؟ واقعيت امر مربوط به خداي تبارك و تعالي ميباشد . چون او مالك يوم الدين و صاحب روز جزاست ، اما آنچه كه به طور كلي از آيات و روايات استفاده ميشود اينكه در قيامت از چهار چيز سؤال ميشود:
1ـ از امور اعتقادي و اصول دين و چگونگي رفتار با انبياء و ائمه (ع)؟
2ـ از عملكردها و عبادتها ...؟
3ـ از عهد و پيمانها و امانتها ...؟
4ـ از نعمتها و مصرفها ...؟
اولين چيزي كه در قيامت از انسان سوال مي شود اصول دين (توحيد ، نبوت ، امامت عدل ، معاد) و چگونگي رفتار با اهل بيت(ع) است .
امام رضا (ع) از امير مؤمنان و آن حضرت هم از رسول خدا(ص) نقل ميكند: قال رسول الله: يا علي ان اول ما يسئل عنه العبدبعد موته ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول (ص) و انك ولي المؤمنين بما جعله و جعلته .
رسول خدا (ص) فرمود: يا علي اولين چيزي كه از انسان بعد از مرگ سؤال ميشود از وحدانيت خداي سبحان ، از رسالت من و از ولايت توست ، همان لايتي كه خداي متعال براي تو مقرر و تعيين نموده و من هم آن را در غدير خم براي امت اسلام ابلاغ كردم .
امام رضا(ع) نيز در مسير حركت به سوي خراسان هنگامي كه به منزلگاه نيشابور رسيد ، اين حديث قدسي را براي مردم اظهار فرمودند: كلمة لا اله الا الله حصني فمن دخل في حصني امن من عذابي بشروطها و انا من شروطها.
در اين حديث قدسي امان بودن كلمه توحيد براي هر انساني و هر مسلماني منوط به قبول ولايت و امامت ائمه معصومين (ع) و اهل بيت پيامبر اسلام (ص) ميباشد . پس در درجه اول هر انساني مكلف است به معرفت اصول دين و معرفت توحيد . زيرا اول بايد انسان تكليف كننده و قانونگذار را بشناسد ، بعد به تكاليف و مقررات او عمل نمايد .
عدم جواز تقلید در اصول دین
بالوجدان و البرهان واضح شد كه در مورد اصول دين تحصيل علم و يقين واجب است و در مورد آن اعتقاد تقليدي كفايت نميكند . تقليد در موارد احكام غير ضروري فروع دين است .
چرا تقليد در اصولدين جايز نيست؟ به اين سؤال به وجوه متعدد ميتوان پاسخ گفت:
1ـ در اصول دين موافقت التزاميه واجب است و اعتقاد به اصول دين بايد جزمي باشد . اعتقاد و ايمان جزمي هم بدون علم ممكن نميباشد ، لذا انسان اعتقاد به اصولدين را از گفته پدر و مادر يا از شخص ديگري بدون حصول يقين و دليل نبايد بپذيرد ، بلكه بايد در مورد اصول دين سؤال و تحقيق نمايد تا از روي يقين اعتقاد و ايمان به آن پيدا كند .
2ـ تقليد براي جاهل به احكام شرعي در مقام عمل خارجي است . از اين رو كسي كه مجتهد و يا محتاط در فروع دين نيست ، ميتواند در موارد غير علم و احكام غير ضروري اسلام به فتواي علماء و فقهاء ملتزم شود و طبق آن عمل نمايد . اما در اصول دين كه از امور جوانحي و قلبي است نه عمل خارجي بايد از طريق برهان عقلي و فلسفي و يا از راه دلايلي كه ارشاد عقلي ميكند ، معرفت پيدا كند و مبتلا به استحاله دور نگردد .
3ـ در قرآن كريم كساني كه با پيامبران الهي احتجاج ميكردند و در مقام جدال ميگفتند ما در روش كارمان به تقليد آبا و اجدادمان ميباشيم ، پس چگونه از تقاليد و مراسم آنها دست برداريم و دين حق را بپذيريم ، مذمت و محكوم شدهاند . البته مذمت قرآن كريم به لحاظ تقليد آنها از جاهل ميباشد نه تقليد از عالم .
بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ * وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ * قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آبَاءَكُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ * فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ . مشركان گفتند: ما پدرانمان را بر اين عقايد يافتيم و در پي آنها بر همين عقيده و هدايت هستيم . و همچنين هيچ رسولي را به دياري نفرستاديم جز آنكه اهل ثروت آن ديار گفتند: ما پدران خود را بر اين عقايد يافتيم و از آنها پيروي خواهيم كرد و به گفتار شما برنميگرديم . آن رسول به آنان گفت: اگر من به آيين بهتر از دين باطل پدرانتان هدايت كنم باز هم از پدرانتان تقليد ميكنيد؟ پاسخ دادند: به آنچه شما به رسالت آوردهايد باز كافريم . ما (خدا) هم از آن مردم پر غرور و عنود انتقام كشيديم ، پس بنگر عاقبت حال كافران را كه به كجا كشيد .
4ـ بالاجماع آيات ناهيه از عمل به ظن دلالت دارد كه در مورد اصول دين تقليد و عمل به ظن جايز نيست . زيرا در مورد اصول دين بايد اعتقاد يقيني به آن وجود داشته باشد و ظن (اعتقاد ظني) يقين نميباشد . چون ظن آميخته با احتمال خطا و خلاف واقع است . و چيزي كه ماهيت آن خطاپذير است يقينآور نميباشد و اگر تعبدا هم القاي احتمال خلاف باشد در مورد احكام ظاهريه است ، نه در مورد حكم جزمي عقلي و برهاني .
5ـ در مورد اصول دين دليل بر جواز تقليد نداريم . و نداشتن دليل بر عدم جواز تقليد كافي است و اگر شك در جواز شود تمسك به اصل عدم جواز تقليد ميگردد .
در هر حال تقليد از مدركات عقل فطري است در مسائل غير ضروري فروع دين . يعني هر جاهلي كه مسئلهاي از مسائل شرعيه يا غير شرعيه را نميداند و درباره آن دچار اشتباه و تحير است به عالم رجوع ميكند و از گفته او تبعيت و پيروي مينمايد .
اما در اصول دين عقلا و شرعا تقليد جايز نميباشد . زيرا در مورد اصول دين جزم و عقيده قلبي لازم است و اعتقاد و ايمان قلبي بدون معرفت علمي ممكن نميباشد . چرا كه معرفت ظني و تقليدي به لحاظي كه توأم با احتمال خطا و خلاف واقع است ، اصلا معرفت نيست . لذا چنين معرفتي كه آميخته با احتمال خطاست چگونه جزم و اعتقاد قلبي ميآورد؟
پس هر انساني بايد اصول دين را از طريق معرفت يقيني بشناسد . منتها لازم نيست حصول يقين براي او تنها از طريق استدلال فلسفي باشد . از طريق امور عادي و گفته كسي هم كه يقين حاصل شود كافي است . جاهل قاصر و مقصر در مورد اصول دين نيز اگر معاند نباشد و به واقعيت امر و به واقعيت مبدأ و معاد اعتقاد اجمالي داشته باشد محكوم به اسلام ميباشد .
بنابراين به حكم گرايش فطري به معاد ، به حكم برهان عقلي و عدل و حكمت الهي به ضرورت بيان وحي و قرآن كريم به روز واپسين و قيامت معتقد ميشويم و آن را عين عدل الهي و مطابق حكمت پروردگار عالم ميدانيم . آن رستاخيز بزرگ هر وقت كه مشيت خداي متعال تعلق بگيرد رخ ميدهد و تمام خلق اولين و آخرين در صحنه قيامت محشور ميشوند تا به حساب همه رسيدگي شود . فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ .
لزوم شناخت معارف دین
بر هر انسان مكلفي شناخت معارفدين اعم از اصول دين و فروع دين واجب است . زيرا:
اولا: خداي تبارك و تعالي انسان را عاقل آفريده و عقل مسئوليت آفرين است و خود را در پيشگاه مولاي حقيقي مسئول ميداند كه از وظايف و قوانين او اطاعت كند .
ثانيا: سعادت انسان در دنيا و آخرت ارتباط كامل با عمل به وظايف ديني دارد . رسيدن انسان به كمال نهايي و تقرب الي الله بستگي به شناخت قوانين خداي متعال و عمل به آنها دارد . آدم قانون شكن شرعا و عقلا محكوم به مجازات است .
ثالثا: انسان بدون آگاهي از چگونگي وظايف خويش توان انجام آنها را ندارد و در نتيجه سعادت و خوشبختي او تأمين نميگردد . لذا خداي تبارك و تعالي براي هدايت بشر هم قانون و كتب آسماني و هم مجريان قانون يعني انبياء و ائمه معصومين (ع) را فرستاده است ؛ پس بايد در پرتو كتاب و سنت به سراغ شناخت قانون و مجريان قانون الهي رفته از آنها اطاعت و پيروي نمود .
قرآن و سنت
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ . الر كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ .
لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ .
قرآن كلام الله ، معجزه و سند رسالت پيامبر گرامي اسلام ، سرچشمه همهي حقايق تكويني و تدويني است . قرآن به عنوان كلام وحي اصيلترين منبع شناخت حقايق دين و هادي بشريت ميباشد كه طي مدت 23 سال بر پيامبر گرامي اسلام به مناسبت وقوع حادثه مورد ابتلاي بشر و بيان حكم آن نازل شده است . هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ .
از آن زمان تاكنون قرآن در جوامع گوناگون بشري از جهات مختلف مورد تحقيق و مطالعه قرار گرفته ، حقايق و رقايق آن شگفتي جهانيان را برانگيخته ، استحكام و عظمت خود را حفظ نموده از هرگونه تحريف و تغيير مصون مانده است . در قرآن همه گونه احكام مورد نياز و وسايل هدايت بشر به طور كلي و فشرده بيان شده كه تفصيل و توضيح آن احكام كلي به پيامبر و اهل بيت آن حضرت واگذار شده است . چرا كه اينان مفسران واقعي و شارح حقيقي قرآن كريمند . إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا .
مسلمانان اگر بخواهند سعادتمند شوند و عزت و شوكت از دست رفته را باز يابند بايد به دستورات خداوند متعال و تعاليم پيامبر گرامي اسلام و احاديث ائمه معصومين (ع) عمل نمايند . زيرا قوانين اسلام ابدي و جاويد است و براي هر زمان و مكاني هادي و راهنماي بشر است .
قال رسول الله (ص) فاذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن فانه شافع مشفع و ماحل مصدق . در آن هنگام كه فتنهها همانند تاريكي شب شما را فراگير شود ، از شر آن فتنهها به قرآن پناه ببريد تا به واسطه هدايت و راهنمائي قرآن نجات يابيد .
امام علي (ع) در نهج البلاغه پيرامون عظمت قرآن بيش از چهل صفت را بيان نموده است كه هر صفتي خود گنجي از گنجينههاي علوم الهي است .
ثم انزل عليه الكتاب... خداوند متعال كتابي را بر پيامبر نازل نمود كه اين كتاب:
1ـ قرآن به مانند نوري است كه اين نور هرگز خاموشي ندارد .
2ـ قرآن چراغ درخشاني است كه هيچگاه درخشندگي آن ضعيف نميشود .
3ـ قرآن درياي بيكراني است كه ژرفاي معارف آن به آساني قابل درك نيست .
4ـ قرآن راه هدايتي است كه روندهي آن گمراه نگردد .
5ـ قرآن شعلهاي است كه نور آن تاريك و خاموش نميشود .
6ـ قرآن جدا كننده حق و باطل است كه حكمت و برهان آن شكست ناپذير است .
7ـ قرآن بنايي است كه اركان و پايههاي آن ويران نميشود .
8 ـ قرآن شفادهنده مرضهاي روحي و جسمي است كه مراجعه كننده به آن ترس از بهبودي ندارد .
9ـ قرآن ياور و قدرتي است كه ياورانش شكست ندارند .
10ـ قرآن حقي است كه ياري كنندگانش مغلوب نشوند .
11ـ قرآن سرچشمه و كانون ايمان است .
12ـ قرآن چشمههاي دانش و درياهاي علوم است .
13ـ قرآن باغستان عدالت و نهر روان عدل است .
14ـ قرآن اساس و زيربناي اسلام است .
15ـ قرآن سرزمين حق و منزل مقصود حقيقت جويان وادي توحيد است .
16ـ قرآن اقيانوس رحمتي است كه تشنگان هرچه از آن آب كشند ، تمام نميشود .
17ـ قرآن چشمهاي است كه آبش كمي ندارد.
18ـ قرآن محل برداشت آبي است كه واردين به آن هرچه از آن آب گيرند كاهش نمييابد .
19ـ قرآن منزلگاهي است كه مسافران راه آن گمراه نميشوند .
20ـ قرآن نشانه و راهنمايي است كه روندگان از آن غفلت نميكنند .
21ـ قرآن كوهسار زيبايي است كه گذركنندگان از آن نميگذرند .
22ـ خداي سبحان قرآن را سيراب كننده عطش علمي تشنگان علم قرار داده است .
23ـ قرآن بهار دلهاي فقيهان و باران بهاري براي قلب عالمان است .
24ـ قرآن مقصد و راه گسترده براي صالحان است .
25ـ قرآن دارويي است كه پس از آن دردي نميماند .
26ـ قرآن نوري است كه هرگز تاريكي همراه آن نميباشد .
27ـ قرآن ريسمان نجاتي است كه جاي دستگيرههاي آن از رشتههاي محكم بافته شده و هرگز از هم گسسته نميشود .
28ـ قرآن پناهگاه محكمي است كه قله آن بلند و استوار است .
29ـ قرآن عزت ارجمند براي كسي است كه آن را دوست ميدارد .
30ـ قرآن جايگاه امن است براي هر كسي كه وارد آن شود .
31ـ قرآن راهنماي كساني است كه از آن پيروي كنند .
32ـ قرآن عذر و امان است براي آن كه خود را منتسب به آن بداند .
33ـ قرآن دليل و برهان براي كسي است كه با آن سخن بگويد .
34ـ قرآن گواه است براي آن كسي كه با آن استدلال كند .
35ـ قرآن عامل پيروزي براي كسي است كه او را حجت آورده و دليل قرار دهد .
36ـ قرآن نجات دهنده كسي است كه حافظ علوم و معارف آن باشد .
37ـ قرآن راهبر كسي ميباشد كه به آن عمل كند و آن را بكار گيرد .
38ـ قرآن نشانه هدايت براي كسي ميباشد كه به دنبال آن برود .
39ـ قرآن سپر و نگهدارنده كسي است كه با آن خود را بپوشاند .
40ـ قرآن دانش است براي كسي كه آن را به خاطر بسپارد .
41ـ قرآن حديث كسي است كه احكام آن را روايت كند .
42ـ قرآن فرمان حق است براي آن كسي كه با آن قضاوت كند .
ابي جعفر امام محمد باقر (ع) فرمود: إنَّ الْقُرآنَ حَيٌّ لايَمُوتْ وَ الآيَةُ حَيَّةٌ لاتَمُوتْ . و به فرموده خداوند: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ .
عصر رسالت
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ . إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا .
رسول خدا(ص) در آوان بعثت و ظهور عصر رسالت چه زحمات طاقت فرسا براي بيان احكام دين و دفاع از كيان اسلام متحمل شد و چه مصائب جانكاه براي تبليغ قوانين دين به جان خريد كه از صبر و استقامت آن پيامبر رحمت للعالمين دنياي ديروز و امروز لب به زير دندان ميگزد ، همان گونه كه خود آن حضرت فرمود: ما اذي النبي كما اذيت . هيچ پيامبري همانند من اذيت نشده است .
همين پيامبر اسلام بود كه از آوان كودكي تا بعثت ، از بعثت تا هنگامي كه آخرين دقايق عمرش را سپري ميكرد مشغول خدمت به جامعه و بالا بردن فرهنگ و اخلاق و سطح زندگي مردم بوده است . آن حضرت پس از بعثت 13 سال در مكه ، 10 سال در مدينه و در مجموع طي مدت 23 سال دوران رسالت خدمات بس بزرگي را براي بشريت و براي اسلام و مسلمين انجام داد كه قلم هر چه بنويسد و بيان هر چه بخروشد از ترسيم گوشهاي از گوشههاي خدمات ديني ، فرهنگي و اخلاقي و اقتصادي پيامبر گرامي اسلام براي جامعه بشريت عاجز و از كار افتاده است .
اگر كسي كمترين اطلاع از تاريخ اسلام و عرب داشته باشد در مييابد كه خدمات پيامبر و خط مشي آن حضرت چگونه خط سير تاريخي آن قوم فاقد نام و مطرود را كه هيچ چشم انداز روشني از پيشرفت حتي در چند قرن آينده براي آنها ديده نميشد ، عوض كرد و تمدنهاي بزرگ ايران و روم و مصر و بابل را چنان با هم درآميخت و از آن ميان تمدن شگرف و بيسابقه اسلامي را به عرصه وجود آورد كه تا ساليان سال و قرنهاي متمادي مايه شگفتي و مباهات بسيار است . سرزمين حجاز كه هرگز در آن نسيم علم و دانش وزيدن نداشت به گونهاي كه در تمام مكه و مدينه بيش از 28 نفر باسواد پيدا نميشد ، بر اثر خدمات و زحمات بينظير پيامبر مركز پخش آواي توحيد و مركز پخش امواج علم و فرهنگ گرديد .
به فرموده امام اميرالمؤمنين علي(ع): ان الله بعث محمدا(ص) نذيرا للعالمين و امينا علي التنزيل و انتم معشر العرب علي شر دين و في شر دار منيخون بين حجاره خشن و حيات صم تشربون الكدر و تاكلون الجشب و تسفكون دمائكم و تقطعون ارحامكم الاصنام فيكم منصوبه و الآثام بكم معصوبه .
خداوند حضرت محمد(ص) را به رسالت مبعوث كرد تا بيم دهنده جهانيان و امين وحي الهي (قرآن) باشد . آن هنگام كه شما مردم عرب بدترين دين (بت پرستي) را داشته و در بدترين خانه ، ميان غارها ، سنگهاي خشن و مارهاي سمي كر گزنده زندگي ميكرديد و از آبهاي آلوده مينوشيديد و غذاهاي نامطبوع ميخورديد ، خون يكديگر را به ناحق بر زمين ميريختيد و پيوند خويشاوندي را ميبريديد ، بتها در ميان شما استوار بود و مفاسد و عصبيت جاهلي شما را فرا گرفته بود .
لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ .
خدا بر اهل ايمان منت نهاد كه رسولي از خودشان در ميان آنان مبعوث كرد تا بر آنها آيات خدا را تلاوت كند ، سپس آنان را پاك نموده ، احكام شريعت و حقايق حكمت بياموزد ، هرچند پيش از آن گمراهي آنان آشكار بود .
پيامبر رحمت للعالمين در تمام جهات براي جامعه بشري خدمت كرد و در اين راه در مقابل بسياري از مشكلات و ناملايمات از خود استقامت و پايداري به خرج داد كه در اثر همين استقامت و پايداري آن مرد آسماني مسلمانان آن روز بر تمام ملتهاي جهان چيره شدند و سيادت و آقايي پيدا كردند و پرچم توحيد با نداي الاسلام يعلوا و لا يعلي عليه را بر فراز قله پيشرفت و سيادت جامعه بشري برافراشتند . آنگاه همين پيامبر رحمت للعالمين هنگامي كه احساس كرد سايه مرگ نزديك است كه آن حضرت را دربرگيرد ، براي نجات مردم از گمراهي و ضلالت بعد از خود ، مرجعيت ثقلين و امامت اميرالمؤمنين و ائمه معصومين (ع) را براي امت اسلام تعيين نمود و در غدير خم فرمود: اني تاركم فيكم الثقلين ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابدا كتاب الله و عترتي اهل بيتي و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض .
ولي اسفا كه هم در گذشته و هم امروز مسلمانان از قرآن و عترت و از وصيت پيامبر در مورد مرجعيت ثقلين فاصله گرفتهاند و در اثر همين فاصله گرفتن از قوانين اسلام دچار شقاوت و بدبختي در ميان ملل دنيا شدهاند و كشورهاي اسلامي هركدام مستعمره طاغوت و طاغوتيان واقع گرديدهاند .
اسفا امروز مسلمين از دين و فرهنگشان دوري گزيده ، نداي قرآني: وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلا را پشت گوش انداخته ، خدمتگذار كفار و فجره شدهاند .
اسفا امروز مسلمين تمدن عظيم اسلامي را كه در جهان سرمشق تمدنهاي ديگر است به كناري نهاده از تمدنهاي ضد انساني غربي و شرقي تقليد ميكنند . و قانون حرمت تشابه اسلام را كه فرموده: من تشبه بقوم فهو منهم را فراموش كردهاند . و اسفا ...
عصر امامت
بعد از درگذشت نبي مكرم اسلام حوادث تلخي براي اسلام و مسلمين پيش آمد . هشتاد سال و اندي بنياميه ، ششصد سال بنيعباس ، هفتصد سال عثمانيها چه بازيها كه با اسلام نكردند و چه مصيبتها كه براي اسلام و مسلمين پيش نياوردند! دين خدا در اسارت فساق و فجار ، طاغوت و طاغوتيان قرار گرفت و به فرموده امام اميرالمؤمنين(ع) در نهجالبلاغه: فان هذا الدين قد كان اسيرا في أيدي الاشرار يعمل فيه بالهوي و تطلب به الدنيا . همانا دين (اسلام) در اسارت طاغوت و طاغوتيان و دنياپرستان فاجر قرار گرفت . آنان به نام دين به هواپرستي پرداختند و دنياي خود را بدان طلب ميكردند و بدينسان بشريت مظلوم را از عمل به دين و تربيت ديني محروم كردند .
در همان آوان نوسان اوضاع اسلام و مسلمين به ضميمه غيبت صغري سيصد سال ائمه معصومين و جانشينان معصوم رسول الله(ص) حافظ اسلام بودند . آنان گاهي به طريق جهاد و شهادت ، گاهي به طريق صبر و استقامت ، گاهي به لسان دعا و هدايت ، گاهي به بيان احكام و روايات ، گاهي به لسان عمل و برخورد مسالمت آميز حافظ دين و شريعت بودند ، و در پرتو ظهور عصر ولايت و امامت اصل اسلام محفوظ ماند . به فرموده امام رضا(ع): ان الامامة منزلة الانبياء و ارث الاوصياء ، ان الامامة خلافت الله و خلافت رسوله(ص) و مقام اميرالمؤمنين (ع) و خلافت الحسن والحسين(ع) .
ان الامامة زمام الدين و نظام المسلمين و صلاح الدنيا و عز المؤمنين . ان الامامة اس الاسلام النامي و فرعه السامي . بالامام تمام الصلاة والزكات والصيام والحج والجهاد و توفير الفيئ والصدقات و امضاء الحدود والاحكام و منع الثغور و الاطراف .
امامت هم اساس و اصل دين است و هم شاخه و دين ميباشد . حفظ دين و بقاي آن به امامت است . رسول گرامي اسلام فرمود: من لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهليه .
اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَايَ صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ ، عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْاَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا، وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا ، حَيِّهِمْ وَ مَيْتِهِمْ ، وَ عَنْ وَالِدَيَّ وَ وَلَدي ، وَ عَنِّي مِنَ الصَّلَوَاتِ وَ التَّحِيّاتِ ِزنَةَ عَرْشِ اللهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ ، وَ مُنْتَهِي رِضَاهُ ، وَ عَدَدَ مَا اَحْصَاهُ كِتَابُهْ وَ اَحَاطَ بِه عِلْمُهْ ، اَللَّهُمَّ اِنِّي اُجَدِّدُ لَهُ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي كُلِّ يَومٍ ، عَهْدًا وَ عَقْدًا وَ بَيْعَةً فِي رَقْبَتِي ، اَللّهُمَّ كَمَا شَرَّفْتَنِي بِهَذا التَّشْرِيفِ ، وَ فَضَّلْتَنِي بِهَذِهِ الْفَضِيلَةِ ، وَ خَصَصْتَنِي بِهَذِهِ النِّعْمَةِ ، فَصَلِّ عَلَي مَوْلايَ وَ سَيِّدِي صَاحِبِ الزَّمَانِ ، وَاجْعَلْنِي مِنْ اَنْصَارِهِ وَ اَشِيَاعِهِ وَالذَّابِّينَ عَنْهُ ، وَاجْعَلْنِي مِنَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ ، طَآئِعًا غَيْرَ مُكْرَهٍ فِي الصَّفِّ الَّذِي نَعَتَّ اَهْلَهُ فِي كِتَابِكَ ، فَقُلْتَ صَفًّا كَاَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ ، عَلَي طَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ رَسُولِكَ وَ اِلَهِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ ، اَللَّهُمَّ هَذِهِ بَيْعَةٌ لَهُ فِي عُنُقِي اِلَي يَوْمَ الْقِيَامَةِ .
اين دعا از زيارتنامههاي سرداب مقدسه است ، با خواندن آن هر روز بعد از نماز صبح مولا صاحب الزمان زيارت ميشود ، بعد از خواندن اين زيارت دست راست را به دست چپ نهادن همانند بيعت كردن با آن حضرت ميباشد . سيدي و مولايي يا اباصالح المهدي ادركني .
همه بايد از پيشگاه خداي تبارك و تعالي تقاضا و استمداد نماييم كه ما را در بقا و استمرار اين مقام شامخ و بلند معيت و پيروي از ائمه و امام زمان (عج) توفيق ثبات و استقامت و اداي وظيفه عنايت فرمايد ، انشاءالله .
عصر غیبت و فقاهت
بعد از ظهور عصر رسالت و امامت ، در عصر غيبت علماء و فقهاء حافظ اسلام و مبيّن احكام دين بودهاند و خواهند بود . بر احدي پوشيده نيست كه در نوار بلند تاريخ عالمان رباني و فقيهان نامي حوزههاي علميه در تكامل حيات اجتماعي و سياسي اسلام نقش سازنده و خلاقي داشتهاند و در برابر حوادث دوران و تيرهگيهاي زمان و فتنههاي فتنهگران و جنايت ظالمان با كمال اطمينان و پايمردي بينظير ايستادگي نمودند و پس از اين نيز ايستادگي خواهند كرد .
همانا كساني كه از تبار پيامبرانند در صف ابراهيم و محمد ، در صف عيسي و موسي و در صف امامت ايستادهاند روحانيت اسلام است . اين شيخ صدوق و كليني و اين شيخ مفيد و شيخ طوسي ، سيد مرتضي و سيد رضي ، شهيدين و علامه حلي ، صاحب جواهر و شيخ انصاري ، علامه خراساني و مجلسي و ساير علماي بالله و امناي رسول بودهاند كه ميراث نبوت و امامت را حفظ كردند و بيش از هزار و صد سال در پرتو لواي امامت امام زمان(عج) حجت بن الحسن عسكري(ع) در سنگر حوزههاي دين و علم و فقاهت از كيان اسلام و مسلمين دفاع نمودهاند .
هر نهضتي كه در عصر غيبت در قلمرو تاريخ اسلام سر برافراشته ، ريشهاش در حوزههاي علميه بوده است كه عالمان وارسته از هوا و هوس به عنوان پرچمداران نهضت در ظلمات ظلم و تاريكي استبداد براي رهايي ملتها از زنجير استعمار قيام كردند و در اين راه چه بسيار از علماي اسلام در مصر و حجاز و در شام و عراق ، در افغانستان و ايران و هند و پاكستان شهيد ، تبعيد و زنداني شدند .
تذکر
اكنون نيز بر عالمان امت و پيروان راستين ولايت و امامت لازم است كه ابعاد گستردهي مسئوليت سنگين خويش را بشناسند و بر اهميت امانت بزرگي كه بر دوش آنها نهاده شده واقف باشند . تنها هدف و يگانه تلاش علماي دين شناخت حق و پاسداري از حريم حق است . همه بايد همت خود را صرف استنباط احكام شرعي از منابع اصيل آن (قرآن ، سنت ، عقل و روايات) نمايند و سپس آن احكام الهي را به انگيزه اداي وظيفه و انجام رسالت در اختيار امت اسلام قرار دهند .
هرگز به فزوني يار و انصار و كثرت پيرو و طرفدار اعتنا نكنند و تشنه نام و نشان نباشند و فريب زرق و برق دنياي چند روزه را نخورند و از وسوسه و دعوتهاي مرگبار شيطاني پرهيز كنند و اين سخن نوراني قرآن كريم را نصب العين قرار دهند: وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الأقَاوِيلِ * لأخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ * فَمَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ .
همه ميبايد براي هدايت به صراط مستقيم و دوري جستن از وسوسههاي شيطاني و هواهاي نفساني به خدا پناه ببريم و دست تضرع و نيايش به پيشگاه او دراز نموده از خداي متعال استمداد بجوييم كه ما را در طريق ابلاغ و بيان احكام شرعي و عمل بدان توفيق عنايت فرمايد . وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ .
اميد است با بيان و نوشتار اين جملات و تقديم اين تذكرات به قسمتي از مسئوليت سنگيني كه در برابر برادران و خواهران ايماني احساس ميكنم عمل كرده باشم و وظيفه خيرخواهي و راهنمايي خويش را در جهت شناخت و ايمان به اصول دين (توحيد ، عدل ، نبوت ، امامت و معاد) و پيروي از احكام الهي و رسيدن به كمال نهايي و تقرب الي الله رسانده باشم ، انشاءالله .
بسم الله الرحمن الرحیم
مطالب این رساله برگرفته از قرآن کریم و روایات ائمه معصومین(ع)، نقل روّات و فقهای مورد اطمینان میباشد. تسامح در ادله
سنن در مورد مستحبات و مکروهات برای بیان احکام عملی رساله فقهای مورد وثوق- ایدهم الله تعالی - کافی خواهد بود. و از
آنجایی که برای طلبه علت غائی طلبه شدن یاد گرفتن و بیان احکام الهی است به هر کیفیت ممکن چه از طریق بیان، چه از طریق قلم
و چه از راه کتاب و رساله و به لحاظی که سالهای متمادی بود که بارها و بارها مؤمنین و مؤمنات و طلاب محترم
(افغانستان ، عراق ، پاکستان ، هندوستان و ...) از حقیر درخواست رساله توضیح المسائل میکردند، لذا احساس وظیفه نمودم و این
رساله را تنظیم کردم که مطابق با نظر اینجانب و عمل به آن مجزی خواهد بود، انشاءالله. و آخر دعوانا أن الحمدلله رب العالمین.
از خدای متعال تقاضامندم که ما را از لغزش در کردار و گفتار مصون بدارد و توفیق خدمت به دین و دیانت و اخلاص در عمل عنایت
فرماید. و هو نعم المولی و نعم النصیر. و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب.
محمد باقر موحدی نجفی