احرام
واجبات، شرايط، تروک و محرمات و آداب آن

چنانكه قبلا گفته شد واجبات عمره تمتّع شش چيز است:
اول: نيّت عمره
دوم: احرام

در احرام سه چيز واجب است:

نيّت

پوشيدن لباس احرام

تلبيه؛ يعني گفتن لبّيک

(مسئله 164) «نيّت» يعني قصد محرم شدن براي انجام اعمال عمره يا حج مطابق دستور شرع مبين قربه الي الله. و لازم نيست در وقت نيّت اعمال را به تفصيل بداند، بلكه قصد اجمالي كافي است؛ سپس با مراجعه به كتاب مناسك يا پرسيدن از افراد خبره و مورد وثوق و اطمينان، يك يك اعمال را ياد مي‌گيرد و عمل مي‌كند.

و در نيّت سه چيز معتبر است:

«قصد قربت»، يعني قصد كند اعمال را براي خدا و با خلوص نيّت بجا آورد، مانند ساير عبادات؛ پس اگر قصدش ريا باشد اعمال او باطل است.
نيّت از اول اعمال تا آخر اجمالا موجود و مستمر باشد.
خصوصيات عمل را تعيين نمايد؛ و در نيّت خود مشخص كند كه عمره است يا حج، عمرة تمتّع است يا عمرة مفرده، حج تمتّع است يا افراد يا قران، حَجَّه الاسلام است يا مثلا حج نذري يا نيابتي يا مستحبي.

(مسئله 165) در اصل نيّت، گفتن به زبان يا خطور دادن و گذراندن در دل لازم نيست؛ بلكه مانند ساير عبادات وجود انگيزه و داعي در اعماق دل كافي است. و در تعيين خصوصيات عمل بنابراحتياط آنها را در دل خطور دهد و يا بر زبان جاري كند.

(مسئله 166) در نيّت احرام معتبر نيست كه تصميم داشته باشد همة محرمات و تروك احرام را از اول تا آخر ترك كند؛ بلكه چه بسا شخص محرم در حال نيّت به محرمات احرام توجه ندارد. پس همين اندازه كه قصد عمره يا حج كند و اولين عمل آن را كه گفتن لبّيك است به قصد عمره يا حج انجام دهد احرام محقق مي‌شود؛ يعني با اين كار، خود و اعضا و جوارح خود را اعتبارا در حريم مقدس خدايي وارد كرده است؛ و لزوم اجتناب از محرمات از آثار و احكام شرعية آن مي‌باشد. و در حقيقت احرام يك امر اعتباري است كه به وسيلة گفتن «لبّيك» محقق مي‌شود. آري اگر در حال احرام به محرمات احرام توجه كند و تصميم داشته باشد محرماتي را كه باطل كنندة عمره و حج است ـ مانند نزديكي كردن با زن ـ انجام دهد، لازمة آن عدم نيّت عمره و حج است و از اين جهت احرام و عمره يا حج او باطل است. و اگر فرضا معناي «احرام» حرام كردن محرمات احرام باشد، برگشت آن به انشای تحريم [1] آنهاست نه تصميم و عزم بر اجتناب از آنها؛ و انشاء كار آساني است. بنابراين اگر در حال احرام مثلا تصميم داشته باشد بعضي از محرمات را كه موجب بطلان عمره و حج نيست ـ مانند سوار شدن در اتوميبل سقف دار يا هواپيما ـ انجام دهد به احرام او ضرر نمي‌زند.

(مسئله 167) احرام و ديگر اعمال عمره و حج چنانكه گذشت از عبادات است و بايد به قصد قربت و اخلاص انجام شود؛ پس اگر عمره و حج را به قصد ريا بجا آورد باطل است و بايد در سال بعد آنها را اعاده كند. و اگر عمرة تمتّع را به قصد ريا بجا آورد، پس اگر وقت براي اعادة آن هست آن را اعاده كند؛ و اگر وقت تنگ شده باشد بنابراحتياط واجب حج افراد و پس از آن عمرة مفرده بجا آورد و در سال بعد نيز عمره و حج تمتّع را بجا آورد. همچنين است اگر عمره و حج را به علل ديگري باطل كرده باشد.

(مسئله 168) اگر بعضي از اركان عمره يا حج را به سبب ريا يا غير آن باطل كند، در عمره حكم بطلان عمره را دارد و در حج حكم بطلان حج را؛ ولي اگر محل جبران آن باقي است و آن را جبران نمايد عملش صحيح مي‌شود، هر چند به سبب ريا معصيت كرده است.

(مسئله 169) اگر در اثر ندانستن مسئله يا غفلت به جاي نيّت عمرة تمتّع نيّت حج تمتّع كند يا برعكس، پس اگر نظرش اين بوده كه همان عملي را كه خداوند اينك بر او واجب كرده و ديگران هم آن را انجام مي‌دهند بجا آورد و آن را هم بجا آورد، لكن در نامگذاري اشتباه كرده است عمل او صحيح است؛ ولي بهتر است پس از توجه نيّت را تجديد نمايد.

(مسئله 170) اگر در اثر ندانستن مسئله يا غفلت گمان كرد حج تمتّع بر عمرة تمتّع مقدم است، پس در ميقات به قصد حج تمتّع احرام بست تا به عرفات و مشعر برود و پس از اتمام حج عمره را بجا آورد، احرام او باطل است و بايد در ميقات احرام را تجديد نمايد؛ و اگر از ميقات گذشته است بايد به ميقات برگردد. و اگر نمي‌تواند برگردد پس اگر در خارج حرم است از همانجا احرام را تجديد نمايد؛ و اگر داخل حرم شده پس اگر مي‌تواند به خارج حرم برگردد و در خارج حرم احرام ببندد؛ و اگر نمي‌تواند برگردد از همانجا احرام ببندد. و در همه اين صورتها بنابراحتياط به مقداري كه مي‌تواند به عقب برگردد و سپس احرام ببندد.

دوم از واجبات احرام: پوشيدن دو جامه احرام است كه يكي را «ازار» و ديگري را «رداء» [2] مي‌نامند. بدين صورت كه مردان پس از كندن لباسهاي دوخته شدة خود، إزار را به صورت لنگ به كمر خود مي‌بندند و رداء را مانند عبا بر دوش خود مي‌اندازند. و بنابراحتياط واجب زنها نيز دو جامة احرام را بپوشند ولي لازم نيست لباسهاي دوخته را بكنند؛ و جايز است دو جامة احرام آنان نيز دوخته باشد، به اين صورت كه شلوار را به قصد إزار بپوشند و چادر را به قصد رداء به سر بيندازند.

(مسئله 171) بنابراحتياط واجب لنگ بايد به اندازه‌اي باشد كه حداقل از ناف تا زانو را بپوشاند؛ و رداء را بايد به شكل متعارف مانند عبا بر دوش بيندازند، به گونه‌اي كه دو شانه را بپوشاند؛ و زنها مي‌توانند آن را مانند چادر بر سر بيندازند.

(مسئله 172) بنابراحتياط واجب بايد دو جامة احرام را پيش از نيّت احرام بپوشند؛ و اگر بعد از تلبيه پوشيده‌اند تلبيه را دوباره بگويند.

(مسئله 173) اگر مرد از روي فراموشي يا ندانستن مسئله بدون كندن پيراهن خود احرام ببندد بايد فورا آن را بكند و احرامش صحيح است؛ و لازم نيست آن را از طرف پا از بدن خود درآورد. همچنين اگر بعد از احرام بستن و تلبيه پيراهن دوخته بپوشد احرامش صحيح است و باطل نمي‌شود؛ ولي در اين صورت بايد پيراهن را از طرف پا درآورد، و اگر يقة آن تنگ است بايد آن را بشكافد يا پاره كند تا از طرف پا كنده شود.

(مسئله 174) اكتفا كردن به يك جامة بلند و بزرگ به جاي دو جامة احرام محل اشكال است.

(مسئله 175) پوشيدن بيش از دو جامه در اول احرام يا بعد از آن براي جلوگيري از سرما يا غير آن مانعي ندارد.

(مسئه 176) ازار يعني لنگ بايد بدن نما نباشد؛ و بنابراحتياط مستحب رداء نيز بدن نما نباشد. و در زنها بنابراحتياط واجب بايد بدن نما نباشد.

(مسئله 177) چنانكه گذشت در بچه‌ها جايز است درآوردن لباسهاي دوخته را تا «فخّ» كه متصل به مكه است به تأخير اندازند.

(مسئله 178) بنابراحتياط واجب بايد دو جامة احرام را به قصد قربت و اطاعت امر خدا و به قصد احرام بپوشند؛ و خوب است كندن لباسهاي دوخته نيز به قصد قربت و اطاعت انجام شود.

(مسئله 179) آنچه در لباس نمازگزار شرط است در جامه‌هاي احرام نيز شرط است؛ پس لباس احرام بايد از ابريشم خالص و زرباف و از اجزاي حيوان حرام گوشت نباشد. همچنين بايد پاك باشد؛ مگر از نجاساتي كه در حال نماز بخشيده شده است.

(مسئله 180) بنابراحتياط واجب اگر در حال احرام لباسهاي احرام نجس شود بايد آنها را تطهير يا عوض كنند. و بدن نيز اگر نجس شود بنابراحتياط واجب بايد آن را تطهير نمايند.

(مسئله 181) اگر بدن يا لباس را تطهير نكنند كفاره ندارد.

(مسئله 182) لباسهاي زن نيز در حال احرام بايد پاك باشد و از اجزاي حيوان حرام گوشت نباشد. و بنابراحتياط واجب از ابريشم خالص نيز نباشد؛ ولي ابريشم مخلوط مانعي ندارد.

(مسئله 183) بايد به جامه‌هاي احرام عرفا جامه و ثوب گفته شود؛ پس بنابراحتياط واجب از جنس بافته شده باشد و از قبيل چرم و پوست و نمد نباشد.

(مسئله 184) واجب نيست شخص محرم هميشه دو جامة احرام را پوشيده باشد. پس مانعي ندارد براي تطهير يا شستشو يا حمام يا مانند اينها جامه‌ها را از خود دور كند، يا مثلا در گرما رداء را از دوش خود بردارد؛ چنانكه عوض كردن آنها هم مانعي ندارد، با رعايت شرايطي كه گذشت.

(مسئله 185) افضل بلكه احوط اين است كه در وقت ورود به مكه براي طواف جامة هايي را كه در آنها احرام بسته پوشيده باشد.

(مسئله 186) بنابراحتياط واجب شخص محرم نبايد إزار يعني لنگ را به گردن خود گره بزند؛ بلكه بنابراحتياط واجب هيچ يك از جامه‌هاي احرام را به گردن خود و به يكديگر گره نزند؛ و همچنين دو پَر جامه را با سوزن يا سنجاق يا گره به هم متصل نكند. و اگر از روي ندانستن يا فراموشي گره زد يا با سوزن و سنجاق به هم متصل كرد فورا آن را باز كند؛ ولي به احرامش ضرر نمي‌زند و كفاره هم ندارد.

(مسئله 187) اگر محرم مثلا براي رفع سرما ناچار باشد از قبا يا پيراهن دوخته استفاده كند مي‌تواند آنها را به دوش خود اندازد، بدون اينكه دست در آستين آنها كند؛ و قبا را بايد وارونه و بالا و پايين كند. و اگر محرم لنگ پيدا نكرد و ناچار شد مي‌تواند شلوار بپوشد؛ ولي بنابراحتياط كفاره بدهد.

سوم از واجبات احرام: «تلبيه» يعني گفتن لبَّيک مي‌باشد، به نحوي كه وارد شده است.

(مسئله 188) از تلبيه آنچه وجوب آن قطعي است گفتن چهار «لبَّيْكَ» است بدين‌گونه: «لَبَّيْكَ اَللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لاشَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ»؛ و بنابراحتياط واجب اين جملات نيز در آخرآن اضافه شود: «إنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَهَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لاشَرِيكَ لَكَ»؛ و پس از اين جملات خوب است يك لبّيك نيز اضافه شود، ولي واجب نيست. و بنابراحتياط مستحب همزة «إنَّ» هم با كسر «اِ» خوانده شود و هم با فتح «اَ»؛ هر چند خواندن آن با كسر كافي است. و خوب است كلمة «لَكَ» بعد از «المُلْكَ» نيز اضافه شود؛ ولي واجب نيست. پس تلبيه كامل چنين است:

لَبَّيْكَ اَللّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لاشَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ، اِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَهَ لَكَ وَ الْمُلْكَ (لَكَ) لاشَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ. 

يعني: «اجابت و اطاعت مي‌كنم تو را، خدايا اجابت مي‌كنم تو را، اجابت مي‌كنم تو را، براي تو شريك نيست، اجابت مي‌كنم تو را، به درستي كه ستايش و نعمت و پادشاهي از آن توست، هيچ شريك نداري، اجابت مي‌كنم تو را.» و مستحب است تلبيه‌هاي زير نيز در آخر آن اضافه شود:

لَبَّيْكَ ذَا الْمَعارِجِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ داعِياً إِلَي دارِ السَّلامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ غَفّارَ الذُّنَوبِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ أَهْلَ التَلْبِيَهِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا الجَلالِ وَ الْإِكْرامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تَبْدِئُ وَ الْمَعادُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تَسْتَغْنِي وَ يُفْتَقَرُ إِلَيْكَ لبَّيْكَ، لَبَّيْكَ مَرْهُوباً وَ مَرْغُوباً إَلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ إِلهَ الْحَقِّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا النَّعماءِ وَ الْفَضْلِ الحَسنِ الْجَميل لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ كَشّافَ الْكُرَبِ الْعِظامَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ يا كَرِيمُ لَبَّيْكَ. [3]

(مسئله 189) بر مكلف واجب است مقدار تلبية واجب را ياد بگيرد و مانند تكبيره الاحرام نماز به طور صحيح ادا نمايد. و اگر خوب ياد نگرفته ديگري تلقين كند، يعني كلمه كلمه بگويد و او مانندش تلفظ نمايد. و اگر نمي‌تواند درست بگويد بنابراحتياط به شكلي كه مي‌تواند بگويد و ترجمة آن را نيز بگويد و ديگري هم جاي او و به نيابت او بگويد.

(مسئله 190) شخص لال كه تلبيه را مي‌داند ولي نمي‌تواند بگويد، بايد زبان خود را به تلبيه حركت دهد و با انگشت خود نيز به آن اشاره نمايد؛ و بهتر است كه ديگري نيز به جاي او تلبيه را بگويد. و اگر آن را نمي‌داند و نمي‌تواند ياد بگيرد و تلقين هم ممكن نيست تا به آن اشاره نمايد، ديگري به جاي او بگويد.

(مسئله 191) بچة مميّز خودش تلبيه را بگويد؛ و به جاي غير مميّز وليّ او يا ديگري به اذن ولي تلبيه را بگويد. و نسبت به كسي‌كه در ميقات بيهوش است نيز گفته شده كه ديگري به جاي او تلبيه را بگويد، ولي مسئله محل اشكال است؛ پس بنابراحتياط حكم او حكم كسي است كه به سبب عذري بدون احرام از ميقات عبور كرده است.

(مسئله 192) در خصوص حج قران جايز است به جاي تلبيه احرام را به وسيلة إشعار يا تقليد حيوان قرباني منعقد نمايند؛ ولي بنابراحتياط واجب لبّيك نيز گفته شود. و معناي «حج قران» و «اِشعار» و «تقليد» سابقا بيان شد.

(مسئله 193) تلبيه در احرام عمره و حج، مانند تكبيره الاحرام نماز است كه نماز با آن شروع مي‌شود؛ پس احرام بدون تلبيه (و در خصوص حج قران، احرام بدون تلبيه يا اِشعار يا تقليد) محقق نمي‌شود. بنابراين كسي‌كه نيّت احرام كرده و لباسهاي احرام را نيز پوشيده ولي تلبيه را نگفته است اگر يكي از محرمات احرام را مرتكب شود نه گناه كرده و نه كفاره بدهكار است. همچنين است اگر تلبية او به ريا و مانند آن باطل شده باشد.

(مسئله 194) اگر تلبيه را فراموش كرد يا دراثر ندانستن مسئله آن را نگفت و از ميقات عبور كرد بايد به ميقات برگردد و با تلبيه محرم شود. و اگر نمي‌تواند برگردد و داخل حرم نشده ، در همانجا با تلبيه محرم شود؛ و اگر داخل حرم شده به خارج حرم برگردد؛ و اگر نمي‌تواند در همانجا محرم شود. و بنابراحتياط در همة اين صورتها به مقداري كه مي‌تواند به عقب برگردد و سپس محرم شود.

(مسئله 195) در صحت احرام و تلبيه طهارت از حدث اصغر و حدث اكبر شرط نيست؛ پس مي‌تواند بدون وضو و در حال جنابت يا حيض و يا نفاس محرم شود و احرام او صحيح است.

(مسئله 196) شخصي كه براي احرام عمرة تمتّع به ميقات آمده اگر بعد از گفتن لبّيك در ميقات و عبور از آن، خود را در حال اعمال عمره ببيند و شك كند كه در وقت نيّت، نيّت عمره كرده يا اشتباها نيّت حج كرده، عمرة او صحيح است و احتياطا نيّت را تجديد نمايد. همچنين اگر بعد از احرام در مكه و رفتن به عرفات كه از اعمال حج است شك كند كه آيا نيّت حج كرده يا اشتباها نيّت عمره كرده، حج او صحيح است؛ و در غير صورتي كه ذكر شد مسئله اقسامي دارد كه محل بحث آنها كتابهاي مفصّل فقهي است.

(مسئله 197) اگر در ميقات پس از پوشيدن لباس احرام شك كند تلبيه را گفته يا نه، بايد آن را بگويد. و اگر پس از گفتن تلبيه وفراغت از آن شك كند آن را صحيح ادا كرده يا غلط، اگر پس از گذشت زماني شك كند بنا را بر صحت آن بگذارد؛ و اگر بلافاصله شك كند بنابراحتياط اعاده نمايد.

(مسئله 198) تلبية واجب به نحوي كه گذشت يك بار گفتن آن كافي است؛ ولي تكرار آن مستحب است؛ بخصوص پس از هر نماز واجب و مستحب، و بالا رفتن بر هر تپه و پايين آمدن از آن، و در هر سوار شدن و پياده شدن، و در هر بيدار شدن از خواب، و هنگام سحر‌ها و در برخورد با هر سواري.

و در حديث وارد شده: «هركس در احرامش هفتاد بار از روي ايمان و اخلاص لبّيك بگويد خداوند هزار هزار مَلك را وا مي‌دارد كه گواهي دهند بر برائت او از آتش و از نفاق.»

و بر مردها مستحب است لبّيك را بلند بگويند، بلكه از بعضي روايات وجوب آن استفاده مي‌شود؛ ولي بنابراقوي واجب نيست.

(مسئله 199) كسي‌كه از مسجد شجره احرام مي‌بندد بنابراحتياط واجب تلبيه را در خود مسجد بگويد؛ ولي خوب است اظهار و بلند گفتن آن را تأخير اندازد تا «بَيداء» كه در حدود دو كيلومتري مسجد واقع شده است. همچنين كساني‌كه از ميقاتهاي ديگر احرام مي‌بندند تلبيه را در وقت احرام بگويند؛ ولي خوب است بلند گفتن آن را تأخير اندازند تا كمي از راه را طي كنند. و كسي‌كه از مكة مكرّمه براي حج احرام مي‌بندد خوب است بلند گفتن آن را تأخير اندازد تا به «رَقْطاء» برسد.

(مسئله 200) كساني‌كه براي عمرة تمتّع احرام بسته‌اند بنابراحتياط پس از مشاهدة خانه‌هاي مكة معظّمه تلبيه را قطع كنند و ديگر لبّيك نگويند؛ و بنابر ظاهر روايت صحيحه مقصود از «مكّه» در اينجا مقدار ساخته شده در صدر اسلام است. و كساني‌كه از خارج حرم براي عمرة مفرده احرام بسته‌اند هنگام ورود در حرم تلبيه را قطع كنند. و كساني‌كه در نزديك‌ترين منطقه به حرم براي عمرة مفرده احرام بسته‌اند پس از مشاهدة كعبة معظّمه تلبيه را قطع كنند. و كساني‌كه براي هر يك از اقسام حج احرام بسته‌اند در ظهر روز عرفه تلبيه را قطع نمايند.

_________________________

[1] ـ «انشای تحريم» يعني: حرام نمودن چيزي را بر خود

[2] ـ «ازار» به معناي لنگ و «رداء» به معناي عبا مي‌باشد.

[3] ـ البته اين تلبيه‌هاي مستحب مطابق نقل شيخ طوسي(ره) در «تهذيب» نقل شده است و با نسخة «كافي» كمي تفاوت دارد.