احكام ازدواج
قال الله تبارك و تعالي: وَ أَنْكِحُوا الْأَيامي مِنْكُمْ وَالصّالِحينَ مَنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللهُ
واسعٌ عليمٌ .[1]
يعني: «زنان و مردان مجرد جامعه و نيز بندگان و كنيزاني را كه آمادگي و صلاحيت ازدواج دارند به نكاح يكديگر درآوريد ؛ و اگر هم نيازمند و فقير باشند خداوند آنان را از فضل خود بينياز ميگرداند ؛ چه آنكه خداوند گشايش دهنده دانايي است» .
از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) روايت شده است كه فرمودند: ازدواج سنت من است و هر كه از سنت من روي گرداند از من نخواهد بود .[2] در برخي ديگر از روايات ازدواج وسيله به دستآوردن نصف دين و وسيلة گشايش روزي معرفي شده است .[3] و در بعضي اخبار افراد مجرد (عزب) مورد مذمت قرار گرفتهاند .[4]
غرض در اسلام به ازدواج بسيار سفارش شده است ؛ بنابراين شايسته است مسلمانان اين سنت الهي را آنچنان كه مورد رضايت شارع مقدس است به جا آورند و خود را اسير تشريفات زايد و آداب و رسوم غلط ننموده ، سعي كنند فرهنگ اسلام را در جامعه پياده نمايند . مسئولين جامعه نيز وظيفه دارند در حد امكان تسهيلات لازم را در اين زمينه فراهم آورند .
(مسئله 2795) مستحب است در شوهر دادن دختري كه بالغ شده و به رشد فكري و جسمي رسيده عجله كنند ؛ و شايسته است چنانچه فرد مناسب و مؤمني پيشنهاد ازدواج با او را كرد از قبول آن استنكاف ننمايند ؛ و در هر صورت رضايت دختر را نيز در نظر بگيرند .
(مسئله 2796) كسيكه به واسطة نداشتن همسر به حرام ميافتد واجب است ازدواج كند .
(مسئله 2797) با عقد ازدواج زن به مرد حلال ميشود ؛ و عقد ازدواج بر دو قسم است:
1ـ «عقد دائم» ؛ و آن عقدی است كه مدت ندارد و زن تا پايان زندگي بر مرد حلال ميشود . و زني را كه به اين صورت عقد ميشود «همسر دائم» ميگويند .
2ـ «عقد موقت» و يا «متعه» ؛ و آن عقدی است كه زن به طور موقت و تا زمان محدودي به مرد حلال ميشود . و زني را كه به اين صورت عقد ميشود «همسر موقت» ميگويند .
(مسئله 2798) در عقد موقت اگر مهر معين نشود عقد باطل است . و اگر مدت معين نشود بنا بر مشهور به عقد دائم تبديل ميشود ؛ ولي بنا بر احتياط يا طلاق دهد و يا صيغة عقد دائم را تجديد نمايند .
(مسئله 2799) مرد با رعايت جهات زير میتواند دو يا سه و يا حداكثر چهار همسر دائم برای خود اختيار كند:
1ـ بتواند بين همسران خود به عدالت رفتار نمايد .
2ـ توانايی اداره بيش از يک خانواده را داشته باشد .
پس اگر مرد نتواند بين همسران خود به عدالت رفتار نمايد و يا نتواند آنان را اداره نمايد نبايد بيش از يک همسر برای خود اختيار كند .
(مسئله 2800) در ازدواج دائم و موقت خواندن صيغه شرط است و تنها راضي بودن زن و مرد كافي نيست .
(مسئله 2801) در عقد ازدواج زن و مرد ميتوانند خودشان صيغه را بخوانند و ميتوانند وكيل بگيرند. وكيل هم لازم نيست مرد باشد ؛ بلكه زن هم ميتواند براي خواندن صيغه عقد از طرف ديگري وكيل شود .
(مسئله 2802) اگر زن و مرد توان خواندن صيغه را ندارند بايد وكيل بگيرند . و تا هنگاميكه يقين نكردهاند وكيل صيغة عقد را خوانده نميتوانند به يكديگر نگاه محرمانه كنند و مجرد گمان به اينكه وكيل صيغه را خوانده است كفايت نميكند ؛ ولي اگر وكيل بگويد صيغه را خواندهام و از گفتة او اطمينان حاصل شود كافي است .
(مسئله 2803) يك نفر ميتواند از طرف زن و مرد وكيل شود و صيغة عقد را به طور دائم يا موقت اجرا كند ؛ اعم از اينكه زن را براي خوش عقد كند يا براي ديگري ، ولي احتياط مستحب آن است كه عقد را دو نفر بخوانند .
(مسئله 2804) اگر زن شخصي را وكيل كند تا مثلاً يك ماه او را به عقد مردي در آورد و ابتداي آن را معين نكند ، در صورتي كه از گفتة زن معلوم شود كه به وكيل اختيار كامل داده آن وكيل ميتواند هر وقت بخواهد او را يكماه به عقد آن مرد درآورد ؛ و اگر معلوم باشد كه زن روز يا ساعت معيني را قصد كرده بايد صيغه را مطابق قصد او بخواند .
كيفيت خواندن عقد دائم
(مسئله 2805) هرگاه زن و مرد بخواهند خودشان صيغه عقد دائم را اجرا كنند به قصد انشاء زوجيت ، در صورتي كه ابتدا زن بگويد: «زَوَّجْتُكَ نَفْسي عَلَي الصِّداقِ الْمَعْلوم» يعني: «خود را زن تو نمودم به مهري كه معين شده» و بلافاصله مرد بگويد: «قَبِلْتُ التَّزْويجَ عَلَي الصِّداقِ الْمَعْلُوم» يعني: «قبول كردم ازدواج را به مهري كه معين شده» عقد صحيح است . و اگر ديگري را وكيل كنند كه از طرف آنها صيغه عقد را بخواند ، چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وكيل زن خطاب به وكيل مرد بگويد: «زَوَّجْتُ مُوَكِّلَكَ اَحْمَدَ مُوَكِّلَتِي فَاطِمَةَ عَلَي الصِّدَاقِ الْمَعْلوم» يعني: «موكل خودم فاطمه را به زوجيت موكل تو احمد درآوردم به مهري كه معين شده» و بدون فاصله وكيل مرد بگويد: «قَبِلْتُ التَّزْوِيجَ لِمُوَكِّلِي اَحْمَدَ عَلَي الصِّدَاقِ الْمَعْلُوم» يعني: «قبول كردم ازدواج را براي موكلم احمد به مهري كه معين شده» عقد صحيح ميباشد .
(مسئله 2806) بنا بر احتياط بايد لفظي كه مرد يا وكيل او ميگويد با لفظي كه زن يا وكيل او ميگويد مطابق باشد ، مثلا اگر زن يا وكيل او «زَوَّجْتُ» ميگويد مرد يا وكيل او هم «قَبِلْتُ التَّزْويجَ» بگويد .
(مسئله 2807) اگر يک نفر از طرف مرد و زن در خواندن صيغه عقد دائم وكيل شود ، چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وكيل بگويد: «زَوَّجْتُ مُوَكِّلي اَحْمَدَ مُوَكِّلَتِي فَاطِمَةَ عَلَي الصِّدَاقِ الْمَعْلُوم» يعني: «موكل خودم فاطمه را به زوجيت موكل خود احمد درآوردم به مهري كه معين شده» و بلافاصله بگويد: «قَبِلْتُ التَّزْويجَ لِمُوَكِّلِي اَحْمَدَ عَلَي الصِّدَاقِ الْمَعْلُوم» يعني: «قبول كردم ازدواج را براي موكلم احمد به مهري كه معين شده» عقد صحيح ميباشد .
دستور خواندن عقد موقت
(مسئله 2808) هرگاه زن و مرد بخواهند خودشان صيغة عقد موقت را بخوانند ، پس از آنكه مهر و مدت عقد را دقيقاً معين كردند ، چنانچه ابتدا زن بگويد: «زَوَّجْتُكَ نَفْسي في الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَي الْمَهْرِ الْمَعْلوم» يعني: «خود را زن تو نمودم در مدتي كه معلوم شده و به مهري كه معين شده است» و بلافاصله مرد بگويد: «قَبِلْتُ هكَذا» يعني: «به همين گونه قبول كردم» عقد صحيح است ؛ و ميتواند به جاي «زَوَّجْتُكَ نَفْسي» «مَتَّعْتُكَ نَفْسي» بگويد . و اگر ديگري را وكيل كنند ، چنانچه مثلاً اسم مرد «احمد» و اسم زن «فاطمه» باشد و ابتدا وكيل زن بگويد: «مَتَّعْتُ مُوَكِّلَكَ أَحْمَدَ مُوَكِّلَتي فاطِمَةَ فِي الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَي الْمَهْرِ الْمَعْلُوم» يعني: «موكّل خودم فاطمه را در مدتي كه معلوم شده به زوجيت موكّل تو احمد در آوردم به مهري كه معين است» و بلافاصله وكيل مرد بگويد: «قَبِلْتُ هكَذا» يعني: «به همينگونه قبول كردم» صحيح ميباشد ؛ و ميتواند به جاي «مَتَّعْتُ» «زَوَّجْتُ» بگويد .
(مسئله 2809) اگر يك نفر از طرف مرد و زن در خواندن صيغة عقد موقت وكيل شود ، چنانچه مثلاً اسم مرد «احمد» و اسم زن «فاطمه» باشد و وكيل بگويد: «مَتَّعْتُ مُوَكِّلي أَحْمَدَ مُوَكِّلَتي فاطِمَةَ فِي الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَي الْمَهْرِ الْمَعْلُوم» يعني: «موكّل خود فاطمه را در مدتي كه معلوم شده به زوجيت موكّل خودم احمد درآوردم و به مهري كه معين شده است» و بلافاصله بگويد: «قَبِلْتُ هكَذا» يعني: «به همينگونه قبولكردم» عقد صحيح ميباشد و ميتواند به جاي«مَتَّعْتُ » «زَوَّجْتُ» بگويد .
شرايط انشای صيغه عقد
(مسئله 2810) اجراي عقد ازدواج داراي پنج شرط است:
1ـ بنا بر احتياط واجب در صورت توانايي به عربي صحيح خوانده شود ؛ و اگر خود مرد و زن نتوانند به عربي صحيح بخوانند بهتر است وكيل بگيرند .
2ـ مرد و زن يا وكيل آنها هنگام خواندن صيغه معناي آن را بدانند و قصد انشاء يعني ايجاد پيوند زناشويي داشته باشند ؛ يعني اگر خود مرد و زن صيغه را ميخوانند ، زن به گفتن: «زَوَّجْتُكَ نَفْسي» قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد ، و مرد به گفتن: «قَبِلْتُ التَّزْويجِ» زن بودن او را براي خود قبول نمايد ؛ و اگر وكيل مرد و زن صيغه را ميخوانند ، به گفتن: «زَوَّجْتُ» و«قَبِلْتُ» قصدشان اين باشد كه مرد و زني كه آنان را وكيل كردهاند زن و شوهر شوند .
3ـ كسيكه صيغه را اجرا ميكند بايد عاقل و بنا بر احتياط بالغ باشد ؛ چه براي خودش بخواند يا از طرف ديگري وكيل شده باشد .
4ـ اگر صيغة عقد را وكيل يا وليّ زن و شوهر اجرا ميكند بايد زن و شوهر را با نام بردن يا با اشاره و مانند آن معلوم كند ؛ پس در جايي كه چند زن و چند مرد حضور دارند ، اگر وكيل بيآنكه زن و مرد را معلوم كند بگويد: موكّل خود را به عقد ازدواج تو درآوردم ، يا كسيكه چند دختر دارد يكي از دخترانش را به طور نامعلوم به عقد مردي درآورد عقد باطل است .
5ـ اكراه و زور در بين نباشد و زن و مرد به ازدواج راضي باشند ؛ ولي اگر زن ظاهراً به اصرار اجازه دهد و معلوم باشد كه قلباً راضی است عقد صحيح است .
(مسئله 2811) اگر در عقد يک حرف غلط خواندن شود كه معنا را عوض كند عقد باطل است .
(مسئله 2812) كسيكه دستور زبان عربي را نميداند ، اگر قرائتش صحيح باشد و معناي هر كلمه از عقد را جداگانه بداند و قصد انشاء نمايد و از هر لفظي معناي آن را قصد كند ميتواند عقد را بخواند .
(مسئله 2813) اگر زني را براي مردي بدون اجازة آنان عقد كنند و بعداً زن و مرد بگويند به آن عقد راضي هستيم و آن را اجازه نمايند عقد صحيح است . همچنين اگر بدون اجازه و اطلاع يكي از آن دو باشد و پس از عقد به آن راضي شود و آن را اجازه نمايد عقد صحيح است .
(مسئله 2814) اگر زن و مرد يا يكي از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند، در صورتي كه پس از خواندن عقد به آن راضي شوند و آن را اجازه نمايند عقد صحيح است . همچنين اگر عقد را به وكالت اجباري از طرف آنان خوانده باشند و بعد راضي شوند و اجازه نمايند عقد صحيح است؛ هر چند در هر دو صورت احتياط مستحب آن است كه صيغه را دوباره بخوانند .
(مسئله 2815) پدر و جد پدري ميتوانند براي فرزند نابالغ يا ديوانة خود كه به حال ديوانگي بالغ شده است همسر انتخاب كنند و او را عقد نمايند ؛ و بنا بر احتياط واجب بايد ازدواج به مصلحت نابالغ و يا ديوانه باشد ؛ و در اين جهت بين عقد دائم يا موقت فرقي وجود ندارد . و پس از آنكه آن بچه بالغ شد يا ديوانه عاقل گرديد ، چنانچه آن ازدواج با رعايت مصلحت او بوده نميتواند آن را بههم بزند ؛ و اگر با توجه به مفسده بوده ميتواند آن را بههم بزند ؛ و اگر در نظر ولي نه مصلحت و نه مفسده داشته بنا بر احتياط دوباره عقد را بخوانند .
(مسئله 2816) دختر باكرهايكه به حد بلوغ رسيده و رشيده است ـ يعني رشد فكري و جسمي داشته و مصلحت خود را تشخيص ميدهد ـ اگر بخواهد ازدواج كند بنا بر احتياط واجب بايد از پدر و يا در نبودن او از جد پدري اجازه بگيرد ؛ و اجازة مادر و برادر شرط نيست . و اگر پدر و جد پدري در دسترس نيستند ، به طوري كه نميتوان از آنان اجازه گرفت و دختر نياز به شوهر دارد اجازه گرفتن از آنان لازم نيست . همچنين اگر دختر رشد فكري و جسمي داشته و بخواهد با شخصي كه در نظر شرع و عرف كُفْو[5] او ميباشد ازدواج كند و پدر يا جد پدري بهانهتراشي و سختگيري كرده و اجازه نميدهند ، اجازة آنان لازم نيست ؛ ولي اگر پدر يا جد پدري نيز مورد ديگري را كه شرعاً و عرفاً كُفو او ميباشد پيشنهاد ميكنند احوط آن است كه از آنان اجازه بگيرد .
(مسئله 2817) دختري كه باكره نيست چنانچه بكارتش به واسطة شوهر كردن از بين رفته باشد لازم نيست از پدر يا جد پدري اجازه بگيرد ؛ ولي اگر به واسطة پريدن يا مانند آن از بين رفته باشد بايد از آنان اجازه بگيرد ؛ بلكه اگر ـ نَعوذ بالله ـ به واسطة زنا هم از بين رفته باشد احوط آن است كه اجازه بگيرد .
(مسئله 2818) اگر دختر مسلمان باشد ولي پدر يا جد پدري او مسلمان نباشد لازم نيست از آنان اجازه بگيرد .
(مسئله 2819) در عقد دائم و موقت زن و مرد دو ركن اصلي عقدند و بايد هنگام عقد معين و مشخص باشند . و در عقد دائم اگر نامي از مهر برده نشود عقد صحيح است ؛ هر چند شوهر پس از نزديكي «مهر المثل» يعنی مهری مانند مهر زنهای همانند او را بدهكار است .
(مسئله 2820) «مَهر» اندازه معيني ندارد و ميتوان هر چيز حلالي را كه ارزش داشته باشد ـ كم باشد يا زياد ، عين باشد يا منفعت ـ مهر قرار داد ؛ و از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده كه فرمودهاند: «بهترين زنان امت من زنی است كه از همه زيباتر و از همه كممهرتر باشد» .[6]
(مسئله 2821) بهتر است مهر زنان مؤمن مطابق«مهر السنّه» باشد ؛ يعني مهري كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) براي هريک از زنان و دختران خود از جمله حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) قرار دادند و آن پانصد درهم نقره سكهدار است كه وزن هر درهم «6/12» نخود ميباشد و جمعاً «5/262» مثقال معمولی نقره سكهدار ميشود ؛ و قيمت آن تابع نرخ روز است .
شرايط ضمن عقد
(مسئله 2822) اگر شوهر در ضمن عقد شرط كند كه زن باكره باشد و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نبوده ، بههم زدن عقد خالي از اشكال نيست ؛ ولي اگر به اقرار زن يا به راهي ديگر ثابت شود كه پيش از عقد بكارت او از بين رفته است، شوهر ميتواند تفاوت بين باكره و غير باكره را از مهر او كم كند .
(مسئله 2823) اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهري بيرون نبرد و يا انتخاب مسكن به عهده او باشد و مرد هم قبول كند بايد به شرط خود عمل نمايد ؛ مگر اينكه رضايت او را به دست آورد .
(مسئله 2824) هرگاه زن در ضمن عقد ازدواج يا عقد لازم ديگري با شوهر شرط كند كه ـ به عنوان مثال ـ اگر شوهر مسافرت طولاني نمايد يا تا مدت معيني خرجي او را ندهد اختيار طلاق با او باشد اين شرط باطل است ، مگر شرط كند وكالت بدون عزل را در مطلقه نمودن خودش.
(مسئله 2825) زن و شوهر نميتوانند ضمن عقد دائم شرط كنند كه از يكديگر ارث نبرند ، يا شوهر حق داشته باشد همسر خود را به انجام كارهايي كه خلاف شرع است ملزم نمايد ، و يا كارهايي كه موجب ضرر رساندن به همسر است انجام دهد ؛ ولي اگر چنين شرطهايي را مطرح كردند تنها شرط باطل است و اصل عقد باطل نميشود .
عيبهايي كه به واسطه آنها میتوان عقد را به هم زد
(مسئله 2826) اگر مرد پس از عقد ازدواج بفهمد زن او دارای يكی از عيبهای هفتگانه زير است ميتواند عقد را بههم بزند:
1ـ ديوانگی
2ـ بيماری خوره
3ـ بيماری برص (پيسی)
4ـ كوری
5 ـ لنگ بودن به طوری كه معلوم باشد .
6ـ افضا شده ؛ يعني راه ادرار و حيض او يكي شده باشد ، ولی اگر راه حيض و مدفوع او يكی شده باشد بههم زدن عقد اشكال دارد و بايد احتياط شود .
7ـ در آلت تناسلی زن گوشت يا استخوانی باشد كه مانع نزديكی شود .
(مسئله 2827) عيبهای هفتگانه در صورتي به مرد حق بههم زدن عقد را ميدهد كه پيش از عقد وجود داشته باشد و مرد از آن بياطلاع باشد ؛ ولي اگر بعد از عقد پيدا شود يا پيش از عقد وجود داشته و مرد از آن آگاه بوده و به آن رضايت داشته است حق فسخ ندارد .
(مسئله 2828) اگر زن پس از عقد بفهمد شوهر او يكي از عيوب چهارگانه زير را داراست ميتواند عقد را به هم بزند:
1ـ ديوانه باشد يا پس از عقد ديوانه شود ؛ هر چند بعد از دخول باشد .
2ـ آلت مردانگي نداشته باشد .
3ـ بيضههاي او را كشيده باشند .
4ـ عنّين باشد و بهطور كلي نتواند عمل زناشويي را انجام دهد ؛ هر چند بعد از عقد و پيش از دخول حادث شده باشد .
(مسئله 2829) حق به هم زدن عقد در موارد نامبرده غير از مورد چهارم (عنّين بودن مرد) فوري است ؛ پس اگر زن يا مرد بر يكي از عيوب ذكر شده اطلاع پيدا كند و عقد را به هم نزند بنا بر احتياط واجب حق او ساقط ميشود ؛ مگر اينكه به اصل حق يا به فوريت آن جاهل بوده ،كه در اين صورت پس از آگاهي و اطلاع باز هم حق فسخ او فوري است .
(مسئله 2830) در مورد عيب چهارم (عنّين بودن مرد) زن بايد به حاكم شرع مراجعه كند و حاكم شرع يك سال ـ براي آزمايش و درمان ـ به مرد مهلت دهد ؛ پس اگر در اين مدت هيچ نتوانست با زني نزديكي نمايد زن حق فسخ دارد .
(مسئله 2831) اگر مرد يا زن به خاطر يكي از عيبهايي كه گفته شد عقد را به هم بزند بدون طلاق از هم جدا ميشوند .
(مسئله 2832) اگر زن به خاطر عنّين بودن مرد عقد را به هم بزند شوهر نصف مهر را بدهكار است . ولي اگر زن يا مرد به خاطر عيبهاي ديگر عقد را به هم بزنند ، چنانچه مرد نزديكي كرده باشد همة مهر را بدهكار است ؛ و در غير اين صورت چيزي بدهكار نيست .
(مسئله 2833) اگر زن شخصاً با ظاهر سازي و تدليس مردي را فريب دهد و به عقد او درآيد و بعد از عقد معلوم شود يكي از عيوب ذكر شده را داراست ، پس از آنكه شوهر عقد را فسخ كرد زن مهرية تعيين شده را طلبكار نيست ، هر چند شوهر با او نزديكي كرده باشد ؛ ولي خوب است شوهر چيزي به او بدهد . و اگر ديگري مرد را فريب داده باشد ، در مواردي كه مرد بايد مهريه را به زن بپردازد ميتواند مقدار آن را از شخص فريبدهنده بگيرد .
(مسئله 2834) هرگاه بين زن و شوهر در مورد يكي از عيبهايي كه بيان شد ـ به جز عنّين بودن مرد ـ اختلاف پيدا شود ، چنانچه كسي كه مدعي عيب است دو شاهد عادل داشته باشد حرف او مقدم است ؛ و در غير اين صورت حرف كسي كه منكر عيب است يا قسم خوردن پذيرفته ميشود . و اگر در مورد عنّين بودن مرد اختلاف پيدا شود بايد به تفصلي كه در مسئله 2830 گفته شد به حاكم شرع مراجعه نمايند.
احكام عقد دائم
(مسئله 2835) زني كه عقد دائم شده نبايد بدون اجازة شوهر از خانه بيرون رود ؛ و بايد خود را براي هر لذت جنسي كه او ميخواهد تسليم نمايد و از هر چيزي كه موجب نفرت شوهر است اجتناب كند و بدون عذر شرعي از نزديكي كردن او جلوگيري نكند . و اگر در اين امور از شوهر اطاعت كند مرد بايد با اخلاق خوب با او برخورد كند ، و مخارج او از قبيل خوراک ، پوشاک ، مسكن و لوازم ديگري كه عرفاً جزو هزينة زندگي زن ميباشد بر عهدة شوهر است ؛ و چنانچه شوهر تهيه نكند ـ چه توانايي داشته باشد يا نداشته باشد ـ مديون همسر خود ميباشد .
(مسئله 2836) اگر زن در اموري كه در مسئله قبل گفته شد از شوهر خود اطاعت نكند گناهكار است و حق همخوابگي ، خوراك ، پوشاك ، و مسكن را ندارد ؛ ولي مهر او از بين نميرود و شوهر در هر حال آن را بدهكار است .
(مسئله 2837) مرد حق ندارد همسر خود را به خدمت و حتي شير دادن بچه مجبور نمايد ؛ و زن ميتواند در قبال آنها مطالبة اجرت كند .
(مسئله 2838) مرد نميتواند همسر خود را به كارهاي خلاف شرع يا كارهايي كه انجام آنها بر زن واجب نيست مجبور نمايد . و زن ميتواند در اينگونه امور از شوهر اطاعت نكند ؛ بلكه در امور خلاف شرع نبايد از او اطاعت نمايد .
(مسئله 2839) مخارج سفر زن اگر بيشتر از مخارج وطن ـ يعني محل سكونت ـ باشد به عهدة شوهر نيست ؛ ولي چنانچه شوهر مايل باشد كه همسر خود را به مسافرت ببرد بايد خرج سفر او را بدهد . همچنين اگر زن براي معالجه نياز به سفر پيدا كند بنا بر احتياط شوهر مخارج آن را تأمين نمايد .
(مسئله 2840) زني كه از شوهر اطاعت ميكند اگر مخارج خود را مطالبه نمايد و شوهر آن را نپردازد ، ميتواند مخارج هر روز خود را بدون اجازه از مال او بردارد ؛ ولي احوط آن است كه از حاكم شرع اجازه بگيرد . و اگر براي او ممكن نيست كه از مال شوهر بردارد ، چنانچه ناچار باشد معاش خود را تهيه كند ، در موقعي كه مشغول تهية معاش است اطاعت شوهر بر او واجب نيست .
(مسئله 2841) بنا بر احتياط مرد بايد در هر چهار شب ، يك شب نزد زن دائم خود بماند ؛ مگر اينكه او گذشت كند . و اگر بيش از يك زن دائم دارد و يك شب نزد يكي از آنان ماند ، واجب است نزد هركدام نيز يك شب از چهار شب را بماند ؛ ولي نزديكي كردن در هر شب لازم نيست . پس اگر مرد دو زن دارد و يك شب نزد يكي از آنان ماند واجب است يك شب نيز نزد ديگري بماند ؛ و در دو شب باقيمانده اختيار با مرد است .
(مسئله 2842) اگر مرد همسر ديگري اختيار كند ، چنانچه همسرش باكره باشد حداقل سه شب اول و يا هفت شب اول مخصوص اوست ؛ و چنانچه غير باكره باشد سه شب حق اوست ؛ و در اين مورد او بر همسر يا همسران ديگر اولويت دارد .
(مسئله 2843) شوهر نميتواند بيش از چهار ماه نزديكي با همسردائمي خود را ترك كند ؛ هر چند ثبوت اين حكم در غير زن جوان محل اشكال است ، ولي مطابق با احتياط ميباشد . در هر صورت شوهر بايد از هر جهت حقوق همسرش را در نظر بگيرد و به گونهاي عمل كند كه هيچگونه ظلم و اجحافي به او نشود .
(مسئله 2844) اگر هنگام عقد دائم زماني را براي پرداخت مهر تعيين نكرده باشند ، زن ميتواند پيش از گرفتن مهر خود را تسليم شوهر نكند و از نزديكي كردن او و ساير استمتاعات جلوگيري نمايد ؛ خواه شوهر توانايي پرداخت داشته باشد يا نه . ولي اگر پيش از گرفتن مهر به نزديكي راضي شود و شوهر با او نزديكي كند ، ديگر نميتواند بدون عذر شرعي از نزديكي شوهر جلوگيري نمايد .
(مسئله 2845) اگر مرد مهر زن را در عقد دائم معين كند و قصدش اين باشد كه آن را ندهد عقد صحيح است ؛ ولي بايد مهر را بپردازد .
(مسئله 2846) اگر مهرية زن اسكناس قرار داده شود و در اثر گذشت زمان يا عوامل ديگر قيمت آن تنزل فاحش پيدا كند ، بنا بر احتياط واجب بايد با مصالحه رضايت زن فراهم شود . ولي اگر چيزهايي نظير: زمين ، خانه ، طلا يا نقره به عنوان مهر قرار داده شود زن همان مقدار را طلبكار ميشود ؛ هر چند قيمت آنها تنزل كرده باشد .
(مسئله 2847) بعيد نيست گفته شود حقوق زن و شوهر در برابر يكديگر است ؛ بنابراين زماني كه يكي از آنان بدون عذر موجّه از اداي حق ديگري امتناع مينمايد ديگري نيز بتواند از ادا حقوق او امتناع نمايد .
(مسئله 2848) كارهايي كه زن انجام ميدهد و مستلزم پايمال شدن حقوق شوهر نميشود ـ نظير وصيت كردن يا قبول وصيت ـ احتياج به اجازة شوهر ندارد .
(مسئله 2849) زن در مالكيت اموال خويش استقلال دارد ؛ يعني آنچه شرعاً به دست ميآورد مال خود اوست ، و شوهر بدون رضايت وي حق تصرف در اموال او را ندارد ؛ اگر چه در بسياري از مصارف احتياج به اجازة شوهر دارد . بلكه خوب است زن در مقام تصرف در اموال خويش رضايت شوهر خود را تحصيل نموده و از او استجازه نمايد .
(مسئله 2850) جهيزيهاي كه زن به خانة شوهر ميبرد جزو دارايي زن ميباشد ؛ و هنگام طلاق ميتواند همه آن را با خود ببرد ، بلكه در هر صورت اختيار با اوست .
(مسئله 2851) كادوهاييكه براي زن آوردهاند جزو دارايي زن مي باشد و كادوهايي كه به طور مشترك براي زن و شوهر آوردهاند نصف آن جزو دارايي زن به شمار ميآيد .
(مسئله 2852) اموالي كه زن در مدت زناشويي از راه تلاش و فعاليت به دست آورده جزو دارايي او ميباشد ؛ و آنچه شوهر به او بخشيده بنا بر احتياط واجب جزو دارايي زن شمرده ميشود .
(مسئله 2853) اگر شوهر هزينههاي زن را روزانه يا ماهانه به وي داده باشد و زن در مصرف آن صرفه جويي كرده و از اين راه وجوهي پس انداز نموده باشد ، آنچه پس انداز كرده جزو اموال اوست ؛ ولي اگر شوهر وجوهي را به عنوان مخارج زندگي در منزل بگذارد و زن مخارج روزانه منزل را از آن بردارد ، چنانچه چيزي صرفه جويي شود و باقي بماند متعلق به شوهر است و زن نميتواند براي خود بردارد .
(مسئله 2854) اگر زن يا شوهر ـ يكي از آنها ـ بچه بخواهد و ديگري نخواهد ، در صورتي كه هيچكدام عذر موجّه و شرعي نداشته باشند حق شوهر مقدم است ؛ ولي چنانچه زن عذر موجّه و شرعي داشته باشد ـ مثل اينكه آبستن شدن براي او ضرر مهم داشته باشد ـ شوهر نميتواند بچهدار شدن را به او تحميل نمايد .
احكام عقد موقت
(مسئله 2855) يكي از راههاي مهم جلوگيري از فحشا و انحراف در جامعه ازدواج موقت است ؛ در بعضي از روايات آمده است كه حضرت اميرالمؤمنين علی(علیه السلام) و حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودهاند: «اگر ازدواج موقت جلوگيري نشده بود هيچ مؤمني تن به زنا نميداد و جز فرد شقي كسي زنا نميكرد» .[7] از اين رو روايات زيادي از ائمه اطهار(علیهم السلام) در مورد ترغيب شيعيان به ازدواج موقت وارد شده است تا آنجا كه از سنتهای پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) قلمداد گشته و ترک آن مورد مذمت قرار گرفته است .
(مسئله 2856) عقد موقت گرچه برای لذت بردن هم نباشد صحيح است ؛ ولي بايد واقعاً قصد زناشويي موقت را داشته باشند و به همين قصد عقد را جاري نمايند .
(مسئله 2857) در عقد موقت بايد مقدار مهر و مدت عقد معين شود . پس اگر مقدار مهر معين نشود عقد باطل است ؛ و اگر مدت معين نشود بنا بر مشهور عقد موقت به دائم تبديل ميشود ، ولي بنا بر احتياط يا طلاق دهد و يا صيغة عقد دائم را تجديد نمايند .
(مسئله 2858) زنی كه متعه شده ـ اگر چه آبستن شود ـ حق مخارج از شوهر و نيز حق همخوابگي ندارد ؛ مگر اينكه ضمن عقد شرط شده باشد .
(مسئله 2859) زن و شوهری كه با هم ازدواج موقت كردهاند از يكديگر ارث نميبرند ؛ ولي چنانچه فرزندي از آنان به دنيا آيد آن فرزند ارث ميبرد .
(مسئله 2860) شوهر بيش از چهار ماه نبايد نزديكی با متعه خود را ترک كند .
(مسئله 2861) زني كه به عقد ازدواج موقت در ميآيد اگر در عقد شرط كند كه شوهر با او نزديكي نكند عقد و شرط او صحيح است ، و شوهر فقط ميتواند لذتهاي ديگر از او ببرد ؛ ولي اگر بعداً راضي شود شوهر ميتواند با او نزديكي نمايد .
(مسئله 2862) از خانه بيرون رفتن زني كه متعه شده بدون اجازه شوهر محل اشكال است ؛ و اگر به واسطة بيرون رفتن حق شوهر از بين ميرود بيرون رفتن او حرام است .
(مسئله 2863) پدر و جد پدري ميتوانند براي محرم شدن ، دختر يا نوه نابالغ خود را به عقد كسي درآورند و يا زني را براي پسر يا نوه نابالغ خود عقد كنند ؛ ولي بنا بر احتياط واجب بايد اين عقد به مصلحت بچه باشد ، و مدت را نيز به گونهاي قرار دهند كه پسر يا دختر بتوانند به حد استمتاع و بهره بردن برسند .
(مسئله 2864) مرد ميتواند مدت باقيمانده متعه را ببخشد ؛ و اگر بخشيد ، چنانچه با او نزديكي كرده باشد بايد تمام چيزي را كه قرار گذاشته به زن بپردازد ؛ و اگر نزديكي نكرده باشد بايد نصف آن را بدهد .
(مسئله 2865) مرد ميتواند زني را كه به عقد موقت خود در آورده و مدتش تمام شده يا بقية مدت را بخشيده به عقد دائم خود درآورد ؛ هر چند عدهاش تمام نشده باشد . ولي اگر از مدت چيزي باقي مانده و آن را نبخشيده است ، عقد كردن او صحيح نيست .
زنهايي كه ازدواج با آنان حرام است
1ـ زنان مَحرم:
(مسئله 2866) ازدواج با زنهايي كه با انسان محرم هستند حرام است ؛ و زنان محرم عبارتند از: «مادر ، مادر بزرگ ، دختر ، نوه ، نتيجه و هرچه پايين روند ، خواهر ، دختر خواهر ، و دختر برادر و هر چه پايين روند ، و نيز عمه ، خاله ، عمه و خالة پدر و پدر بزرگ و مادر و مادر بزرگ ـ هر چه بالا روند ـ عروس ، زن پدر و مادر زن» . همچنين اگر زني را عقد كند و با او نزديكي نمايد ، دختر و نوة دختري و پسري آن زن ـ هر چه پايين روند ـ به او محرم ميشوند ؛ چه هنگام عقد باشند يا بعداً به دنيا بيايند .
لازم به ذكر است محرميت بر اثر رضاع و شير خوردن بچه نيز حاصل ميشود كه احكام و شرايط آن خواهد آمد .
(مسئله 2867) زني را كه براي خود عقد كرده ـ هر چند با او نزديكي نكرده باشد ـ تا وقتي كه در عقد اوست نميتواند با دختر او ازدواج كند؛ ولي اگر پيش از نزديكي او را طلاق دهد ميتواند با دختر او ازدواج نمايد .
(مسئله 2868) اگر كسي زني را براي خود عقد نمايد ـ اگر چه با او نزدكي نكرده باشدـ مادر و مادربزرگ پدري و مادري آن زن هر چه بالا روند با او محرم ميشوند .
(مسئله 2869) پدر و پدربزرگ شوهر هرچه بالا روند ، و پسر و نوة پسري و دختري شوهر هر چه پايين آيند ـ چه در موقع عقد باشند يا بعداً به دنيا آيند ـ به زن محرم هستند .
(مسئله 2870) اگر زن از شوهر ديگرش ـ كه فوت كرده يا از او طلاق گرفته ـ دختري داشته باشد ، شوهرش ميتواند آن دختر را براي پسر خود كه از آن زن نيست عقد كند ؛ و نيز اگر دختري را براي پسر خود عقد كند ميتواند با مادر آن دختر ازدواج نمايد .
2ـ خواهر زن:
(مسئله 2871) اگر زني را براي خود به طور دائم يا موقت عقد كند ، تا وقتي كه آن در عقد اوست نميتواند با خواهر او ازدواج نمايد ؛ بلكه در عدّه زني كه او را به عقد موقت خود در آورده نيز بنا بر احتياط واجب نميتواند با خواهر او ازدواج نمايد .
(مسئله 2872) اگر زن خود را به ترتيبي كه در كتاب طلاق گفته ميشود طلاق رجعي دهد ، در بين عدّه نميتواند با خواهر او ازدواج كند ؛ ولي در عدّه طلاق بائن ـ كه بعدا گفته خواهد شد ـ ازدواج با خواهر او مانعي ندارد .
3ـ دختر خواهر و دختر برادر همسر:
(مسئله 2873) انسان نميتواند بدون اجازه همسر خود با دختر خواهر و دختر برادر همسر ازدواج كند ؛ و اگر كسي بدون اجازه همسر با آنان ازدواج نمايد و پس از عقد همسر او صريحا اعلام رضايت كند احوط آن است كه دوباره صيغه را بخواند ؛ و اگر به طور صريح اعلام رضايت نكند و از سكوت او معلوم شود كه قلبا رضايت دارد ، بنابر احتياط واجب با طلاق از دختر خواهر يا دختر برادر او جدا شود و چنانچه همسر او با صراحت رضايت دارد دوباره عقد را بخوانند .
(مسئله 2874) انسان ميتواند با عمهيا خاله همسر خود بدون اجازه او ازدواج نمايد .
4ـ زني كه در عدّه ديگري است:
(مسئله 2875) ازدواج با زني كه در عدّه ديگري است جايز نيست ؛ و اگر او را براي خود عقد كند ، چنانچه هر دو يا يكي از آنان بدانند كه عدّه او تمام نشده و نيز بدانند عقد كردن زن در عدّه حرام است آن زن براي هميشه به آن مرد حرام ميشود و نميتواند با وي ازدواج كند ؛ گرچه پس از عقد با او نزديكي نكرده باشد . در صورتي كه نزديكي كرده باشد زن بر او حرام ابدي ميشود ؛ چه عالم باشند و چه عالم نباشند .
(مسئله 2876) اگر مرد نداند كه زن در عدّه است يا نداند كه عقد در عدّه حرام است و با او ازدواج كند ، چنانچه زن هم نداند و بچهاي از آنان به دنيا آيد حلالزاده است و شرعا فرزند هر دو ميباشد ؛ ولي اگر زن ميدانسته كه در عدّه است و نيز ميدانسته كه عقد در عدّه حرام است و مرد نميدانسته ، بچه شرعا ملحق به پدر است و بين او و مادر ارثي نميباشد . و در هر دو صورت عقد آنان باطل است و بهيكديگر حرام ابدي ميشوند .
(مسئله 2877) جايز است انسان با زني كه در عدّه خود اوست ازدواج كند ؛ و در صورتي كه در عدّه طلاق رجعي باشد نياز به عقد مجدد نيست .
(مسئله 2878) اگر زن بگويد يائسه شدهام پذيرفتن حرف او محل اشكال است ؛ مگر اينكه اطمينان پيدا شود . ولي اگر بگويد شوهر ندارم يا بگويد در عدّه نيستم حرف او قبول ميشود .
(مسئله 2879) زني را كه طلاق دادهاند و زني كه متعه بوده و شوهرش مدت او را بخشيده يا مدتش تمام شده ، چنانچه بعد از مدتي شوهر كند و بعد شك كند كه هنگام عقد شوهر دوم از عدّه شوهر اول خارج شده بوده يا نه ، در صورتي كه احتمال دهد در حال عقد متوجه بوده به شك خود اعتنا نكند .
5ـ زن شوهرداري كه با او عقد بسته است:
(مسئله 2880) اگر كسي با زن شوهرداري ازدواج كند ـ خواه بداند او شوهردار بوده يا نه ـ بايد از او جدا شود ؛ و در صورتي كه بداند زن شوهردار بوده ، ازدواج با اين زن براي هميشه بر آن مرد حرام ميشود . همچنين است اگر نداند زن شوهر دارد ولي پس از عقد با او نزديكي كرده باشد .
(مسئله 2881) اگر زن شوهردار زنا دهد بر شوهر خود حرام نميشود ؛ ولي چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقي باشد بهتر است كه شوهرش او را طلاق دهد ، و در اين صورت اگر با او نزديكي كرده باشد بايد همه مهرش را بدهد ؛ و اگر نزديكي نكرده بايد نصف مهر را به او بپردازد .
(مسئله 2882) اگر بعد از آنكه انسان با زني ازدواج كرد كسي بگويد آن زن شوهردار بوده و زن منكر شود ، چنانچه شرعا ثابت نشود كه زن شوهردار بوده بايد حرف زن را قبول كرد ؛ ولي اگر آن فرد مورد اطمينان باشد بنا بر احتياط واجب مرد با طلاق از آن زن جدا شود .
6ـ زن شوهرداري كه با او زنا كرده است:
(مسئله 2883) اگر با زني كه شوهر دارد يا در عدّه طلاق رجعي است زنا كند ، بنا بر احتياط واجب آن زن بر او حرام ابدي ميشود . ولي اگر با زني كه در عدّه متعه يا عدّه طلاق بائن و يا عدّه وفات زنا كند ، بعد از گذشتن عدّه ميتوان او را عقد نمايد ؛ گرچه احتياط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند .
7ـ دختر خاله و دختر عمه در صورت زنا با مادر آنها:
(مسئله 2884) اگر كسي پيش از آنكه با دخترخاله يا دخترعمه خود ازدواج كند با مادر آنها زنا نمايد دخترخاله و بنا بر احتياط واجب دخترعمه بر او حرام ميشود و نميتواند با آنان ازدواج نمايد ؛ بلكه اگر آنها را عقد كند و پيش از نزديكي با آنان با مادرشان زنا كند بنا بر احتياط واجب با طلاق از ايشان جدا شود .
8 ـ دختر و مادر زني كه با او زنا كرده است:
(مسئله 2885) اگر كسي با زني كه ازدواج با او جايز است زنا كند بنا بر احتياط واجب نبايد با دختر يا مادر آن زن ازدواج نمايد ؛ ولي اگر پس از ازدواج و نزديكي با آن زن با دختر يا مادر او زنا كند آن زن بر او حرام نميشود ؛ و اگر بعد از عقد و پيش از نزديكي ، با مادر يا دختر او زنا كند احتياط واجب آن استكه با طلاق از آن زن جدا شود .
9ـ مادر و خواهر و دختر كسي كه با او لواط كرده است:
(مسئله 2886) مادر و خواهر و دختر پسري كه لواط داده بر لواطكننده حرام است ؛ اگر چه لواط دهنده و بنا بر احتياط واجب لواطكننده بالغ نباشند . و اگر با يكي از آنان ازدواج كرده است پس از اطلاع بايد از او جدا شود و نياز به طلاق نيست ؛ ولي اگر براي حفظ آبرو به حسب ظاهر طلاق دهد مانعي ندارد .
(مسئله 2887) اگر اول با مادر يا خواهر و يا دختر كسي ازدواج نمايد و پس از نزديكي با همسر خود با آنكس لواط كند ، آن زن بر مرد لواط كننده حرام نميشود ؛ و اگر پس از عقد و پيش از نزديكي لواط كند احوط آن است كه از زن خود به طلاق جدا شود ؛ و در صورت اول چنانچه زن خود را طلاق داد احوط آن است كه ديگر با او ازدواج نكند .
(مسئله 2888) اگر يقين ندارد كه دخول شده بلكه شك يا گمان داشته باشد اين احكام جاري نميشود ؛ ولي اگر وثوق و اطمينان دارد كه دخول شده اين احكام جاري است .
10ـ زني كه در حال احرام با او عقد بسته است:
(مسئله 2889) ازدواج در حال احرام باطل است ؛ پس اگر مرد مُحرم بداند ازدواج در اين حال باطل است و ازدواج كند آن زن براي هميشه بر او حرام ميشود .
(مسئله 2890) اگر زني كه در حال احرام است با مردي كه در حال احرام نيست ازدواج كند عقد او باطل است ؛ و اگر زن ميدانسته كه ازدواج در حال احرام حرام است آن مرد براي هميشه بر او حرام ميباشد .
(مسئله 2891) اگر مرد مُحرم طواف نساء را ـ كه يكي از اعمال حج و عمرة مفرده است ـ به جا نياورد همسرش و زنهاي ديگري كه به واسطة مُحرم شدن بر او حرام شده بودند حلال نميشوند ؛ همچنين اگر زن طواف نساء را انجام ندهد شوهرش بر او حلال نميشود . ولي در هرصورت اگر بعداً طواف نساء را انجام دهند به يكديگر حلال ميشوند.
11ـ همسري كه سه مرتبه طلاقش داده است:
(مسئله 2892) زني كه شوهرش سه مرتبه او را طلاق داده بر شوهرش حرام ميشود ؛ ولي اگر با شرايطيكه در كتاب طلاق گفته ميشود با مرد ديگري ازدواج كند ، شوهر اول پس از طلاق شوهر دوم ميتواند دوباره با او ازدواج نمايد .
12ـ دختر نابالغی كه با او ازدواج و نزديكي كرده است:
(مسئله 2893) اگر دختر نابالغي را براي خود عقد كند ، پيش از آنكه نُه سال دختر تمام شود جايز نيست با او نزديكي و دخول نمايد ؛ و اگر نزديكي كرد بنا بر احتياط يا به طلاق از او جدا شود و ديگر با او ازدواج نكند و يا هيچ گاه با او نزديكي نكند . و اگر او را افضا كرده باشد ـ يعني در اثر نزديكي ، راه ادرار و حيض او يكي شده باشد ـ علاوه بر مهر دية افضا را نيز بدهد و نفقة او را هم تا آن زن زنده است بپردازد .
13ـ زنان كافره:
(مسئله 2894) مرد مسلمان نميتواند با زن كافر غير اهل كتاب (يهود ، نصاري و مجوس«كفار اهل كتاب») ازدواج كند . همچنين بنا بر احتياط واجب نميتواند با زنان اهل كتاب ازدواجدائم نمايد ؛ ولي ازدواج موقت با آنان اشكال ندارد . زن مسلمان هم نميتواند به عقد مرد كافر ـ حتي اهل كتاب ـ درآيد .
14ـ زني كه با او لعان كرده است:
(مسئله 2895) اگر مرد با زن خود نزد حاكم شرع لعان كند ، آن زن بر آن مرد هميشه حرام ميشود .
احكام متفرقه ازدواج
(مسئله 2896) اگر زن مسلمان پس از عقد مرتد (معناي مرتد در مسئله 3469 بيان شده است) شود دو صورت دارد:
اولاً: چنانچه پس از آنكه شوهرش با او نزديكي كرده مرتد شود يكي از دو حالت را دارد:
1ـ اگر زن يائسه (به زني كه ديگر خون نميبيند «يائسه» گويند) باشد ، عقد باطل ميشود .
2ـ اگر يائسه نباشد بايد به دستوري كه در احكام طلاق گفته ميشود عدّه نگه دارد ؛ پس اگر در بين عدّه مسلمان شود عقد به قوت خود باقي است ؛ و اگر تا آخر عدّه مرتد بماند ، باطل است .
ثانياً: چنانچه پيش از آنكه با او نزديكي كند مرتد شود ـ چه يائسه باشد يا نباشد ـ عقد باطل ميشود .
(مسئله 2897) اگر مرد مسلمان پس از عقد مرتد شود يكي از دو صورت را دارد:
اولاً: چنانچه پدر يا مادرش يا هر دو هنگام انعقاد نطفه مسلمان بوده و خود او نيز پس از بالغ شدن اظهار اسلام كرده ولي بعد از عقد مرتد شده باشد ، زنش در هرحال بر او حرام ميشود ؛ و زن بايد به مقداري كه در احكام طلاق گفته ميشود عدّه وفات نگه دارد و بعد ميتواند شوهر كند .
ثانياً: چنانچه از پدر و مادر غير مسلمان به دنيا آمده ولي خودش مسلمان شده بود دو حالت دارد:
1ـ اگر پس از نزديكي مسلمان شود ، چنانچه زن او يائسه باشد عقد باطل ميشود . و چنانچه يائسه نباشد بايد به مقداري كه در احكام طلاق گفته ميشود عدّه نگه دارد ؛ پس اگر پيش از تمام شدن عدّه ، شوهر او مسلمان شود عقد به قوت خود او باقي است ، هرچند بهتر است دوباره آن را بخوانند ؛ و اگر تا آخر عدّه مرتد بماند عقد باطل است .
2ـ اگر پيش از نزديكي مرتد شود ـ چه زن او يائسه باشد يا نباشدـ عقد باطل ميشود.
(مسئله 2898) كسيكه از زنا به دنيا آمده اگر ازدواج كند و بچهاي از او به دنيا آيد آن بچه حلال زاده است .
(مسئله 2899) اگر با زن بيشوهري كه در عدّه نيست زنا كند ميتواند با او ازدواج نمايد ؛ ولي احتياط واجب آن است كه صبر كند تا آن زن حيض ببيند و پس از توبه او را عقد نمايد . همچنين است بنا بر احتياط اگر شخص ديگري بخواهد آن زن را عقد نمايد .
(مسئله 2900) اگر كسي با زن بيشوهري كه در عدّه كسي نيست زنا كند و بعد او را عقد نمايد و پس از مدتي بچهاي از آنان به دنيا آيد ، در صورتي كه ندانند از نطفه حلال است يا حرام ، آن بچه حلالزاده است .
(مسئله 2901) هرگاه مرد در حال روزه ماه رمضان يا در حالي كه همسرش حائض است با او نزديكي نمايد معصيت كرده ؛ ولي اگر بچهاي از آنان به دنيا آيد حلالزاده است و از آنان ارث ميبرد . همچنين است اگر همسرش نفساء باشد و پيش از پاك شدن با او نزديكي نمايد يا مستحاضة متوسطه يا كثيره باشد ـ كه بنا بر احتياط واجب پيش از غسل كردن زن نزديكي با او جايز نيست ـ همين حكم جاري ميشود .
_________________________
[1]ـ سوره نور آيه 32
[2]ـ مستدرك الوسائل كتاب النكاح ، باب 1 از ابواب مقدمات النكاح ، حديث18 ، 15
[3]ـ وسائل الشيعه كتاب النكاح ، باب 1 از ابواب مقدمات النكاح و آدابه ، حديث 11 ، 5
[4]ـ وسائل الشيعه كتاب النكاح ، باب 2 از ابواب مقدمات النكاح و آدابه ، حديث7 ، 3
[5]ـ زن و مردي كه علاوه بر تساوي در دين و مذهبِ حق در شئون خانوادگي و اجتماعي هم سطح و يا نزديك
به هم باشند .
[6]ـ وسائل الشيعه كتاب النكاح ، باب 52 از ابواب مقدمات النكاح و آدابه ، حديث3
[7]ـ وسائل الشيعه كتاب النكاح ، باب 1 از ابواب المتعه ، احاديث 25 ، 24 ، 20 ،2