احكام وصيّت

«وصیّت» آن است كه انسان به كسي سفارش كند پس از مرگش كاري را براي او انجام دهند ، يا پس از مرگش چيزي از مال او ملک كسي باشد ، يا براي فرزندان خود و كساني كه اختيار آنان با اوست سرپرست و قيّم معيّن مي‌كند . كسي را كه وصيت مي‌كند «موصي» و كسي را كه به او وصيت مي‌كنند «وصي» مي‌گويند .

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده است كه فرمودند: «هركس بدون وصيت بميرد به مرگ جاهليت مرده است» .[1] و فرمودند: «براي مرد مسلمان سزاواز نيست شبي را صبح كند مگر اين‌كه وصيت او زير سرش باشد» .[2] و نيز فرمودند: «هركس هنگام مرگ خوب وصيت نكند از نظر مردانگي و عقل كمبود دارد» .[3]

(مسئله 3235) وقتي نشانه‌هاي مرگ در انسان نمايان شود بايد به اين دستورات عمل نمايد:

هرچه زودتر امانتهاي‌مردم را به صاحبانش برگرداند . و اگر به مردم بدهكار است و زمان دادن آن بدهي رسيده بايد بپردازد ؛ و اگر در آن حال توان پرداخت را ندارد يا زمان آن نرسيده ، بايد وصيت كند و بر وصيت شاهد بگيرد ؛ ولي اگر بدهي او براي ورثه معلوم باشد و اطمينان دارد كه ورثه مي‌پردازند وصيت لازم نيست .

اگر خمس يا زكات و يا مظالم بدهكار است بايد فوراً بپردازد ؛ و اگر در آن حال توان پرداخت را ندارد و احتمال مي‌دهد كسي آنها را ادا نمايد بايد وصيت كند . همچنين است اگر حج بر او واجب باشد .

اگر نماز و روزه قضا دارد بايد وصيت كند كه از مال خودش براي آنها اجير بگيرند ؛ بلكه اگر مال نداشته باشد ولي احتمال بدهد كسي بدون أجرت آنها را انجام مي‌دهد باز هم واجب است وصيت نمايد ؛ و اگر قضاي نماز و روزة او بر پسر بزرگتر يا ساير ورثه‌اش ـ به تفصيلي كه در مسئله 1401 گفته شد ـ واجب باشد بايد به او اطلاع دهد يا وصيت نمايد كه براي او به جا آورند .

اگر از ديگران طلبكار است يا نزد ديگران امانتي دارد يا اموالي را در جايي پنهان كرده ، چنانچه وارثان نمي‌دانند و با نگفتن حق‌آنان ضايع مي‌شود واجب است اطلاع دهد ؛ و در صورتي كه احتمال دهد حق فرزندان صغيرش از بين مي‌رود يا خود آنان ضايع مي‌شوند ، بايد براي آنان قيّم و سرپرست اميني معيّن نمايد .

   شرايط وصيت كننده و وصيت

(مسئله 3236) وصيت‌كننده بايد عاقل و بالغ باشد و از روي احتياط وصيت كند ؛ پس وصيت از روي اكراه صحيح نيست . و كودک ده ساله‌ای كه خوب و بد را تشخيص مي‌دهد اگر براي خويشان خود  يا براي كار خوبي ـ مثل ساختن مسجد و مدرسه ـ وصيت كند ، نسبت به يك سوم از مالش صحيح مي‌باشد ؛ ولي صحت وصيت سفيه نسبت به يك سوم‌مال خود براي خويشان‌يا كارهاي‌خير محل‌اشكال است . و وصيت شخص‌ورشكسته‌اي كه توسط حاكم شرع از تصرف در اموالش منع شده نسبت به مالش بي اثر است ؛ مگر اين‌كه طلبكاران از حق خود بگذرند .

(مسئله 3237) در وصيت صراحت در لفظ شرط نيست ؛ پس اگر با كنايه و اشاره مقصود خود را بفهماند وصيت صحيح است .

(مسئله 3238) اگر نوشته‌اي با امضاء يا مهر ميت يافت شود ، چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد كه براي وصيت كردن نوشته بايد طبق آن عمل شود .

(مسئله 3239) كسي‌كه از روي عمد دست به خودكشي زده و به گونه‌اي صدمه ديده كه يقين يا گمان به مردن او پيدا مي‌شود ، اگر بعد از اين عمل وصيت‌كند كه مقداري از مال او را به مصرفي برسانند وصيت او صحيح نيست ؛ ولي اگر قبل از اين عمل وصيت كرده باشد صحيح است .

(مسئله 3240) اگر انسان وصيت كند كه چيزي را به شخصي بدهند ، بنا بر احتياط واجب در صورتي آن فرد آن چيز را مالك مي‌شود كه آن را پس از مرگ وصيت كننده قبول كند ؛ و كافي بودن قبول در زمان حيات وصيت كننده محل اشكال است .

(مسئله 3241) اگر وصيت‌كند چيزي به كسي بدهند و آن فرد پيش از آن‌كه قبول يا رد نمايد بميرد ، تا وقتي ورثة او وصيت را رد نكرده‌اند مي‌توانند آن چيز را قبول نمايند . ولي اين در صورتي است كه وصيت كننده از وصيت خود برنگردد ؛ وگرنه حقي به آن چيز ندارد .

(مسئله 3242) كسي‌را كه وصيت مي‌كنند چيزي به او بدهند بنا بر مشهور بايد هنگام وصيت وجود داشته باشد ؛ پس اگر وصيت كنند به بچه‌اي كه ممكن است فلان زن حامله شود چيزي بدهند وصيت باطل است . ولي اگر وصيت كنند به بچه‌اي كه در رحم مادر است چيزي بدهند ـ اگر چه هنوز روح نداشته باشد ـ وصيت صحيح است ؛ پس اگر زنده به دنيا آمد بايد آنچه را كه وصيت شده به او بدهند ، و ولي او هم بنا بر احتياط واجب بايد براي او قبول نمايد ؛ و اگر مرده به دنيا آيد وصيت باطل مي‌شود ، و آنچه را كه براي او وصيت شده وارثان ميان خودشان قسمت مي‌كنند.

(مسئله 3243) كاري را كه براي آن وصيت مي‌كنند بايد جايز و حلال باشد؛ پس اگر وصيت كند پولي را صرف كمك به ظالم يا ترويج باطل نمايند وصيت او صحيح نيست .

(مسئله 3244) «حقوق واجب الهي» مانند: حج ، خمس ، زكات و مظالم و «حقوق مردمي» را بايد از اصل دارايي ميت برداشت ؛ هر چند ميت براي آنها وصيت نكرده باشد . ولي اگر وصيت كرده آنها را از ثلث مال بدهند لازم نيست از اصل مال بدهند ؛ مگر اين‌كه ثلث مال كافي نباشد . و «واجبات بدني» مانند: نماز و روزه اگر وصيت نكرده يا ثلث مال كافي نيست و پسر بزرگتر يا وارث ديگري كه عهده‌دار آنها باشد نيز در بين نيست ، بنا بر احتياط بايد از سهم ارث وارثهايي كه صغير نيستند داده شود .

(مسئله 3245) اگر مال ميت از بدهي و حج واجب و حقوقي كه مثل خمس و زكات و مظالم بر او واجب است زياد بيايد ، چنانچه وصيت كرده باشد كه ثلث يا مقداري از آن را به مصرفي برسانند بايد به وصيت او عمل كنند ؛ و اگر وصيت نكرده باشد آنچه مي‌ماند مال ورثه است .

(مسئله 3246) از مال ميت ابتدا كفن او و بعد بدهيهاي او ـ خواه مردمي باشد يا مانند زكات و خمس الهي باشد ـ برداشته مي‌شود ، و بعد از يک سوم باقيمانده وصيت‌های او انجام مي‌شود ، و سپس دو سوم باقيمانده به وارثان مي‌رسد .

(مسئله 3247) وصيت به مقدار يک سوم دارايي ميت صحيح است و نسبت به زائد بر آن وقتي صحيح است كه وارثان ميت آن را اجازه كنند ؛ پس اگر مالي را كه وصيت‌كننده براي مصرف خاصي معين كرده از يك‌سوم دارايي او بيشتر باشد چنانچه وارثان كبير حرفي بزنند يا كاري كنند كه معلوم شود وصيت را اجازه داده‌اند وصيت صحيح است ؛ و تنها راضی بودن آنان كافي نيست . و اگر مدتي بعد از مردن او هم اجازه بدهند صحيح است .

(مسئله 3248) اگر مصرفي را كه ميت معين كرده از ثلث مال او بيشتر باشد و پيش از مردن او ورثه اجازه بدهند كه وصيت او عملي شود ، بعد از مردن او نمي‌توانند از اجازة خود برگردند .

(مسئله 3249) اگر كسي وصيت كند از يك‌سوم دارايي او «خمس ، زكات ، نماز ، روزه و نيز كارهاي مستحبي و مراسم فاتحه‌خواني» انجام دهند ، چنانچه وصيت او به ترتيب باشد بايد به همان ترتيب عمل كنند و آنچه را مقدم است ـ اگر چه مستحب باشد ـ اول انجام دهند ؛ پس اگر يك‌سوم دارايي او از مورد اول زياد آمد موارد ديگر را به ترتيب انجام دهند ، و اگر زياد نيامد واجب مالي را ـ مانند خمس و زكات ـ از اصل مال بدهند و واجب‌بدني ـ مانند: نماز و روزه ـ را نيز بنا بر احتياط واجب اگر پسر بزرگتر يا وارث‌ديگري كه عهده‌دار آن باشد در بين نيست وارثان غير صغير از سهم خودشان بدهند . و در صورتي كه وصيت او به ترتيب نباشد بايد نخست واجبات مالي و بدني را انجام دهند ، و اگر چيزي از ثلث اضافه آمد يا ورثه اجازه دادند كارهاي مستحب را انجام دهند ؛ و اگر ثلث مال از واجب مالي و بدني كم آمد ، ثلث را بين واجب مالي و بدني به نسبت تقسيم كنند و كسري واجب مالي را از اصل مال بدهند و كسري واجب بدني را بنا بر احتياط وارثان غير صغير از سهم خود بپردازند .

(مسئله 3250) اگر براي بدهي و نيز نماز و روزه و كارهاي مستحبي وصيت كرده ولي نگفته كه از ثلث بدهند، بايد بدهي او را از اصل مال بدهند ؛ و واجب غير مالي را اگر ثلث مال كافي است از ثلث بدهند ، و اگر كافي نباشد و وارثي كه عهده‌دار آن باشد نيست بنا بر احتياط واجب از سهم وارثان غير صغير بپردازند . و مستحبات را اگر ثلث مال كافی بود يا ورثه اجازه دادند انجام دهند ؛ وگرنه به مقدار ممكن عمل كنند و در اين صورت ترتيب را ـ برحسب ترتيب در وصيت ـ مراعات نمايند .

(مسئله 3251) اگر براي مخارج عزاداري خود وصيت نكرده باشد نمي‌توان از سهم ورثة صغير بابت مخارج چيزي برداشت؛ ولي ورثه بالغ او مي‌توانند از سهم خودشان بپردازند.

(مسئله 3252) اگر وصيت‌كننده از وصيت خود برگردد يا كاري كند كه منصرف شدن از وصيت را بفهماند ـ مانند آن‌كه ملكي را كه وصيت كرده بفروشد ـ وصيت باطل مي‌شود ؛ همچنين اگر وصيت خود را تغيير دهد ـ به عنوان مثال سرپرستي براي بچه‌هاي خود معين كند و بعد سرپرست ديگري را به جاي او تعيين نمايد ـ وصيت اولش باطل مي‌شود و بايد به وصيت دوم او عمل نمايند .

(مسئله 3253) اگر وصيت كند كه يك سوم دارايي او را به مصرف خاصي برسانند بايد مطابق آن عمل نمايند ؛ همچنين اگر وصيت كند كه يك سوم دارايي او را نفروشند بلكه سود آن را به مصرف خاصي برسانند ، بايد مطابق گفتة او عمل كنند .

(مسئله 3254) اگر در مرضي‌كه به آن مي‌ميرد مقداري از مالش را به‌كسي ببخشد و تحويل او يا وليّ او بدهد و وصيت كند كه بعد از مرگ او هم مقداري به فرد ديگر بدهند ، آنچه را كه در حال زندگي بخشيده از اصل مال است و احتياج به اذن ورثه ندارد ؛ و چيزي را كه وصيت كرده اگر زيادتر از ثلث باشد ، زيادي آن محتاج به اذن ورثه است .

(مسئله 3255) اگر كسي در مرضي كه به آن مي‌ميرد بگويد: «فلان مبلغ را به فلان شخص بدهكارم» چنانچه متهم باشد‌كه براي زيان رساندن به وارث چنين سخني گفته ، بايد آن مبلغ را از يك سوم دارايي او پرداخت كنند ؛ و اگر متهم نباشد و كسي هم منكر گفتة او نشود ، بايد آن بدهي از اصل مال پرداخت شود .

   شرايط وصي

(مسئله 3256) «وصي» بايد عاقل و مورد اطمينان باشد . و اگر وصيت كننده مسلمان است و عمل به‌وصيت موجب استيلاي بر ورثه مي‌شود وصي‌نيز بايد مسلمان باشد ؛ بلكه‌اگر موجب استيلاء هم نشود بنا بر احتياط واجب بايد مسلمان باشد ؛ ولي اگر وصيت‌كننده كافر است وصي لازم نيست مسلمان باشد . همچنين بنا بر احتياط واجب وصي بايد بالغ باشد ؛ ولي جايز است وصيت كننده شخص بالغ و غير بالغ را با هم وصي خود قرار دهد ، كه در اين صورت بالغ عمل به وصيت مي‌كند و پس از بلوغِ صغير با هم به وصيت عمل مي‌كنند .

(مسئله 3257) اگر كسي چند وصي براي خود معين كند ، چنانچه اجازه داده باشد كه هركدام به تنهايي به وصيت عمل كنند لازم نيست در انجام وصيت از يكديگر اجازه بگيرند . و اگر اجازه نداده باشد ـ چه گفته باشد همه با هم به وصيت عمل كنند يا نگفته باشد ـ بايد با نظر يكديگر به وصيت عمل نمايند ؛ و اگر حاضر نشوند كه با يكديگر به وصيت عمل نمايند و در تشخيص مصلحت اختلاف داشته باشند ، در صورتي كه تأخير و مهلت دادن موجب مي‌شود كه عمل به وصيت معطل بماند حاكم شرع آنان را مجبور مي‌كند كه تسليم نظر كسي شوند كه صلاح را تشخيص دهد ؛ و اگراطاعت نكنند به جاي آنان افراد ديگري را معين مي‌نمايد ؛ و اگر يكي از آنان قبول نكرد فرد ديگري را به جاي او تعيين مي‌نمايد .

(مسئله 3258) اگر انسان بفهمد كسي او را وصي خود قرار داده ، چنانچه ناتواني يا نارضايتي خود را به وصيت كننده اطلاع دهد لازم نيست به وصيت عمل كند ؛ وگرنه عمل به وصيت بر او واجب مي‌شود . و اگر پيش از مرگ او نفهمد كه او را وصي قرار داده يا بفهمد و عدم رضايت خود را به او اطلاع ندهد ، بايد وصيت او را انجام دهد ؛ همچنين اگر وصي موقعي متوجه شود كه مريض به واسطة شدت بيماري نتواند به ديگري وصيت كند ، بايد وصيت را قبول نمايد .

(مسئله 3259) وصي نمي‌تواند ديگريرا براي انجام كارهاي وصيت‌كننده معين كند و خود كناره‌گيري نمايد ؛ مگر اين‌كه بداند مقصود ميت فقط انجام وصيت بوده و نظر به شخص خاصي نداشته باشد .

(مسئله 3260) هرگاه كسي دو نفر را وصي كند كه به شركت عمل كنند ، چنانچه يكي از آن دو بميرد يا ديوانه و يا كافر شود ، حاكم شرع فرد ديگري را به جاي او معين مي‌كند ؛ و اگر هر دو بميرند يا ديوانه و يا كافر شوند ، حاكم شرع دو نفر ديگر را معين مي‌كند .

(مسئله 3261) هرگاه انسان كسي را وصي كند و بگويد اگر آن فرد از دنيا رفت فلاني وصي باشد ، پس از مرگ وصي اول وصي دوم بايد كارهاي ميت را نجام دهد .

(مسئله 3262) اگر وصي به تنهايي توان انجام وصيت را ندارد و نمي‌تواند براي خود كمك بگيرد ، حاكم شرع فرد ديگري را براي كمك به او معين مي‌كند .

(مسئله 3263) اگر مقداري از مال وصيت كننده در دست وصي تلف شود ، چنانچه در نگهداري آن كوتاهي و يا تعدي كرده باشد ضامن است ؛ وگرنه چيزي بر او نيست .

(مسئله 3264) كسي‌كه سرپرست اولاد صغير ميت شده و وصيت‌كننده براي او اجرتي معين نكرده ـ فقير باشد يا غني ـ مي‌تواند از اموال صغير براي خدمات و كارهاي خود اجرت مناسب را بردارد ؛ هر چند برداشتن اجرت در صورتي كه غني باشد خلاف احتياط است .

(مسئله 3265) وصي در رابطه با برداشتن اجرت از مال ميت يكي از چند صورت را دارد:

اگر مورد وصيت انجام معاملات باشد ، چنانچه وصيت‌كننده اجرتي براي وصي تعيين نكرده و وصي هم آن را به طور مجاني قبول كرده باشد عمل به وصيت واجب است ، و حق ندارد براي عمل كردن به آن اجرتي از مال ميت بردارد ؛ و اگر براي او اجرتي معين كرده يا وصي آن را مجاني قبول نكرده باشد ، اجرت آن را طلبكار است .

اگر مورد وصيت انجام عبادات ـ نظير حج و روزه و نماز ـ براي ميت باشد ، چنانچه وصي در زمان حيات ميت انجام آن را به طور مجاني قبول كرده باشد بايد به همان نحو عمل كند ؛ و اگر انجام آن را با أجرت قبول كرده باشد يكي از دو حالت را دارد:

اولاً: وصيت‌كننده اجرت انجام آنها را معين‌كرده باشد ، كه در اين صورت در حكم اجاره است و وصي بايد طبق مفاد وصيت عمل نمايد و اجرت معين را از مال ميت بردارد .

ثانياً: وصيت‌كننده اجرت آن را به طور نامعين قرار داده باشد ، كه در اين صورت در حكم اجارة باطل بوده و بعيد نيست وصي بتواند اجرت معمولي كار خود را از مال ميت بردارد .

اگر وصيت به شكل جُعاله باشد ـ به عنوان مثال وصيت‌كننده گفته باشد: «هر كس پس از مرگ من از طرف من حج به جا آورد فلان مبلغ از دارايي من مال او باشد» ـ وصي به همان اندازه كه مقرر شده مستحق اجرت مي‌باشد .

(مسئله 3266) اگر كسي بگويد: «من وصي ميتم كه مال او را به مصرفي برسانم» يا بگويد: «ميت مرا قيّم بچه‌هاي خود قرار داده است» در صورتي بايد حرف او را قبول كرد كه از گفتة او اطمينان حاصل شود يا دو مرد عادل گفتة او را تصديق نمايند .

(مسئله 3267) اگر وصي بعضي از مصارف وصيت را فراموش كند بايد آن مقدار را به مصرف خيرات و كارهاي نيك برساند .

_________________________

[1]ـ وسائل الشيعه كتاب الوصايا، باب 1، حديث8

[2]ـ وسائل الشيعه كتاب الوصايا ، باب 1 ، حدبث7

[3]ـ وسائل الشيعه كتاب الوصايا ، باب 6 ، حديث2