اصل دوم اصول دین
 
                                                                 عدل الهی
                                    

 
     عدل الهی

عقيده به عدالت خدا از اصول دين و از اصول مذهب تشيع است ، عدل صفت كمال است . خداوند متعال هر صفت كمال را داراست و از هر صفت نقص مبرا مي‌باشد . به طور كلي صفات خداوند متعال بر دو قسم تقسيم شده است:
1ـ صفات ثبوتي يا جمال .
2ـ صفات سلبي يا جلال .
صفات ثبوتي را هشت قسم بيان نموده‌اند و آن عبارت از صفاتي است كه در خداوند وجود دارد ، مانند: حيات ، علم ، قدرت ، اراده ، سميع و بصير ، عدل و توحيد ، و اين صفات نيز خود به دو دسته تقسيم مي‌شوند: صفات ذات صفات فعل .

صفات سلبي هفت قسم بيان شده ، و آن عبارت از صفاتي است كه بايد آنها را از خداي متعال سلب و نفي كرد كه در حقيقت اين نوع صفات برگشت مي‌كند به عدم امكان آنها براي خداي سبحان ، مانند: عجز ، جسميت ، تركيب و احتياج ، داشتن شريك ، ظلم ، جوهر و عرض ، و...

خداي تبارك و تعالي غني مطلق و سرچشمه همه‌ي كمالات است ، يكي از اوصاف كمال ذات باري تعالي صفت عدل است كه معرفت عدل الهي و اعتقاد به آن بر هر انساني واجب است ، و بر اساس همين اصل عدالت خداي تبارك و تعالي در روز قيامت به نيكوكاران پاداش نيك و به بدكاران متناسب با بدي و گناهشان كيفر سخت مي‌دهد .

به فرموده قرآن كريم: وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا .   
تحقق ظلم به واسطه چند چيز صورت مي‌گيرد ، گاهي ظلم به واسطه حسادت و خبث باطني است .
گاهي ظلم به واسطه جهل و ناداني است .
گاهي ظلم به واسطه تكبر و خودخواهي است .
گاهي ظلم به واسطه تحكيم قدرت و رياست است .
گاهي ظلم به واسطه احتياج و نياز مي‌باشد كه انسان دست به ظلم و جنايت مي‌زند .
گاهي ظلم به واسطه بخل و صفات رذيله باطني است ، مانند بسياري از ظلمهايي كه توسط طواغيت و كفره و فجره صورت مي‌گيرد .
تمام اين عوامل و عوامل ديگري كه موجب ظلم مي‌شوند در مورد خداي متعال ممكن نيست . خداوند غني مطلق ، عدل مطلق ، رحمان و رحيم مطلق است .

الله ، خدا مستجمع جميع صفات‌كماليه است . يعني عين ذات او حيات ، عين ذات او علم ، عين ذات او عدل ، عين ذات او قدرت مطلق و عين ذات او رحمان و رحيميت است . همه‌ي اين اوصاف كمال در خداي متعال ذاتي و تعليل پذير نمي‌باشد تا مشعر به عليت باشد كه چرا خدا عليم و عادل است؟ لانه الله ، چيزي كه ذاتي و عين ذات است قابل تعليل نمي‌باشد . تعليل در مورد امور و اوصاف بالعرض است . مثلا رسول الله (ص) و امام(ع) چرا معصوم است؟ لانه رسولٌ و لانه امامٌ . انسان چرا عادل است؟ لانه مومنُ و... ، يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ .  
ظلم امري قبيح و ناپسند است . خداي متعال مردم را از ظلم و ستمكاري نهي كرده است و فرموده: وَلا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ .

 
     عدل مطلق

 عقلا بر هر انساني اعتقاد به عدالت مطلقه الهي لازم است ، يعني خدا را عادل بداند و عدل الهي را هم در عالم تكوين و آفرينش و هم در نظام تشريع و قانون ملتزم شود . وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ * أَلا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ .  خداي تبارك و تعالي نظام خلقت آسمان و زمين را بر اساس توازن و عدل آفريده است .
امام اميرالمؤمنين(ع) فرمود: و بالعدل قامت السماوات والارض . آسمانها و زمين بر ميزان عدل الهي پابرجا و استوار است .

                          جهان چون خط و خال و چشم و ابروست             كه هرچيزي به جاي خويش نيكوست


     عدل در نظام تکوین

 انسان بايد در توازن نظام تكوين تفكر نمايد كه چگونه در نظام خلقت تعادل و توازن برقرار است و چگونه جزء و كل با هم پيوند خورده و با يكديگر كسر و انكسار دارند ، مانند اين‌كه خورشيد مي‌تابد و آب بخار مي‌شود ، سپس بخارهاي آب ابرها را تشكيل مي‌دهند ، ابرها نيز متراكم شده باران را مي‌سازند ، باران از آسمان بر زمين مي‌بارد و جذب خاك مي‌گردد ، از رطوبت موجود در خاك ريشه‌هاي درختان و گياهان تغذيه مي‌كنند و شكوفه مي‌دهند و شكوفه‌ها تبديل به ميوه مي‌شوند ، آنگاه انسان از ميوه‌ها تغذيه نموده ، بعد همين ميوه‌ها و غذاهاي خام توسط معده هضم و تصفيه مي‌شود ، سپس مواد مغذي و تصفيه شده به وسيله سلولها و رگهاي خوني به تمام اعضاي بدن انسان ارسال مي‌شود ، انسان هم از آن مواد مغذي نيرو گرفته و رشد مي‌كند ، و...

و يا خداي سبحان در زمين كه مركز زندگي انسان است تعادل عجيبي را قرار داده كه اين تعادل متناسب با زندگي انسان است . يعني نه زمين را آن قدر با صلابت و محكم آفريده كه هيچ بيل و كلنگي در آن اثر نكند و نه آنقدر نرم و شل آفريده مانند پنبه و آب كه انسان در آن غرق شود ، بلكه زمين را با يك نوع صلابت قابل تاثير گسترش داده تا زمين خدمتگزار بشر باشد .
تمام اجزاي عالم از كوچكترين ذره‌ي اتم گرفته تا بزرگترين كرات آسماني داراي هزاران و ميلياردها نظم و تعادل مي‌باشند كه اگر دقيقه و آني اين نظم به هم بخورد ، پيوندها قطع مي‌شود و به فرموده قرآن كريم همه غبار پراكنده مي‌شوند (هباءا منثورا) و ديگر زمين و آسمان و انسان و حيواني وجود نخواهد داشت .

                            اگر آني كند نازي                    فرو ريزند از هم قالبها

 إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ لآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ .  
خلقت تمام جهان اعم از جبروت و ملكوت ، لاهوت و ناسوت ، فيض حق تعالي و مملوك و مخلوق اوست ، از جمله:
خلقت وآفرينش انسان
خلقت حيوانات و جانداران
آفرينش آسمانها و افلاك
خلقت زمين و كوهها
آفرينش درياها ، ابر و بادها
خلقت ليل و نهار (شب و روز) ، خورشيد و ماه
آفرينش كهكشانها و ستارگان
8 ـ خلقت نباتات و گياهان
آفرينش برزخ و قيامت
10ـ خلقت بهشت و نعمتهاي بهشتي
11ـ خلقت جهنم و سقر و سپاهيان غلاظ و شداد
12ـ آفرينش عرش و كرسي ، لوح و قلم ، قضا و قدر ، نور و ظلمت ، موت و حيات ماهيت و امكان ، حدوث و بقا ، ايجاد و فنا ، و...
13ـ خلقت ماديات و مجردات ، جبروت و ملكوت و اسرار نظام هستي كه همه و همه آيات و مخلوق خداوند سبحان است .

                   ابر و باد و مه وخورشيد و فلك دركارست            تا تو ناني به‌كف‌آري و به‌غفلت‌نخوري

 
     عدل در نظام تشریع

 چنانكه در نظام تكوين عدل الهي حاكم است در نظام تشريع و قوانين خداي سبحان هم عدل حاكم مي‌باشد ، يعني تمام احكام و مقررات شرعي كه از مصدر وحي و الهام سرچشمه مي‌گيرند عادلانه است . مثلا نماز ظهر چهار ركعت و نماز صبح دو ركعت واجب است ، يا در ماه مبارك رمضان روزه گرفتن بر حاضرين واجب و براي مسافرين ، مريضان ، پيرمردان و پيرزنان واجب نيست .

يا در قوانين حقوقي الهي ارث زن و مرد و ديه مرد و زن تفاوت دارد . ارث مرد دو برابر ارث زن و ديه زن نصف ديه مرد مي‌باشد ، و بسا امور و تكاليف ديگري كه بر عهده مردان نهاده شده ولي بر عهده زنان نيست و بالعكس تكاليفي بر عهده زنان مي‌باشد اما بر عهده مردان نيست . تمام اين قوانين و حقوق شرعي و همه‌ي اين تفاوتها بر پايه عدل و حكمت الهي استوارند . زيرا معناي عدالت ، تساوي و معناي ظلم ، تفاوت نيست . تبعيض بدون ملاك و حكمت ظلم است ، نه تفاوت عادلانه و حكيمانه ، چه بسا در مواردي تفاوت ، عادلانه است و تساوي ظلم مي‌باشد .

به عنوان مثال يك معلم هنگام امتحان تمام شاگردان كلاسش را اعم از اين‌كه شاگرد درس خوانده باشد يا درس نخوانده باشد ، نمره بيست بدهد و بگويد من طرفدار تساوي هستم و همه را بالسويه نمره بيست مي‌دهم ، آيا اين كار بالوجدان ظالمانه نيست؟ يقينا ظالمانه است .

و بالعكس اگر آن معلم به هر شاگرد طبق لياقت و درسي كه خوانده نمره دهد ، به شاگرد ممتاز و درس خوان نمره بيست بدهد و به آن شاگردي كه اصلا درس نمي‌خواند نمره صفر بدهد ، آيا اين كار عادلانه و عين عدل نمي‌باشد؟ يقينا عادلانه است .
پس بالوجدان تفاوت ، ظلم و تساوي ، عدل نيست . به تعبير علماي منطق نسبت تفاوت و تساوي عام و خاص من وجه است . و ما چون بسا در بسياري موارد حكم و مصالح اين تفاوتها را در نظام تكوين و تشريع عالم نمي‌دانيم گاهي اشكالات جاهلانه مي‌كنيم .

   
      رب

خداي تبارك و تعالي رب العالمين و صاحب اختيار عالم تكوين و تشريع است ، معناي رب يعني مالك و صاحب اختيار .
همان گونه كه خداي سبحان تكوينا صاحب اختيار جهان و انسان است و تمام عالم خلقت مخلوق و مملوك او مي‌باشد ، تشريعا انسان صاحب اختيارش خداست ، بشر مربوب تكويني و تشريعي اوست و بشر مربوب بايد هم تكوينا تسليم قضا و قدر الهي باشد و هم تشريعا تسليم دستورات و تكاليف شرعي بوده و تسليم صاحب اختيار و پروردگارش باشد و متخلف از قوانين رب و مولاي حقيقي شرعا و عقلا استحقاق مجازات دارد . وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ .

                جز خدا كيست كه در سايه لطفش بخزيم                  رحمت اوست كه هر لحظه پناه من و توست