تروک و محرمات احرام

بيست و نه چيز است كه شخص محرم به طور قطع يا به احتياط واجب بايد از آنها اجتناب كند؛ و ارتكاب بعضي از آنها سبب اعادة عمره يا حج، و ارتكاب بسياري از آنها موجب كفاره مي‌شود:

اول از محرمات احرام: «شكار حيوان وحشي صحرايي» است؛ مگر در مواردي كه استثناء شده است.

(مسئله 203) در حال احرام شكار كردن حيوان وحشي صحرايي و كمك كردن به صياد در صيد آن و نشان دادن شكار به او هر چند با اشاره باشد حرام است؛ چه صياد در حال احرام باشد يا نه . همچينين بر محرم حرام است حيواني را كه ديگري شكار كرده ذبح نمايد.

(مسئله 204) شكار حيوان وحشي در حرم جايز نيست؛ هر چند شكارچي در حال احرام نباشد.

(مسئله 205) خوردن گوشت شكار صحرايي در حال احرام حرام است؛ چه خودش شكار كند يا ديگري، شكار كننده در حال احرام باشد يا نباشد، شكار از حرم باشد يا از خارج حرم.

(مسئله 206) بنا بر مشهور شخص محرم اگر شكار را بكشد يا ذبح نمايد در حكم ميته است و حتي غير محرم نيز بنابراحتياط بايد از آن اجتناب كند. همچنين است صيد حرم اگركشته يا ذبح شود؛ هر چند كشندة آن در حال احرام نباشد.

(مسئله 207) حيوان وحشي صحرايي اگر در خارج حرم صيد و ذبح شود، خوردن گوشت آن در داخل حرم براي كساني‌كه در حال احرام نيستند مانعي ندارد؛ ولي اگر آن را زنده وارد حرم كردند ذبح آن در حرم جايز نيست، بلكه بايد آن را رها كنند.

(مسئله 208) پرندگان نيز جزو شكار صحرايي محسوبند و شكار آنها بر محرم حرام است؛ همچنين است ملخ. و بايد شخص محرم دقت كند كه ملخها زير دست و پا تلف نشوند.

(مسئله 209) جايز نيست محرم حيوان شكار شده مانند آهو و كبوتر و ساير پرندگان را بخرد و يا آنها را حبس و نگهداري نمايد. و اگر پيش از احرام در خارج حرم آنها را شكار كرده يا خريده باشد، پس از اينكه محرم شد بايد فورا آنها را را رها نمايد؛ و اگر پرنده پر در نياورده يا پرهاي آن را چيده‌اند بايد از آن محافظت نمايد تا پر درآورد و سپس آن را رها كند. همچنين است حكم شكار و پرنده‌اي كه از خارج حرم وارد حرم كنند؛ هر چند وارد كننده در حال احرام نباشد. و نيز چنين است حكم شكار و پرندگان حرم حتي نسبت به كسي‌كه در حال احرام نيست؛ ولي اگر محرم در وطن خود شكار و پرنده‌اي دارد لازم نيست در وقت احرام او در ميقات آنها را رها كنند.

(مسئله 210) جايز نيست محرم حيوانات درنده را شكاركند يا بكشد و يا اذيت نمايد؛ مگر اينكه قصد او كنند يا از آنها وحشت كند و برخود بترسد، كه در اين صورت كشتن آنها مانعي ندارد. همچنين جايز است افعي و مارهاي خطرناك و عقرب و موش را بكشد و دركشتن آنها كفاره نيست.

(مسئله 211) هر شكاري كه بر محرم حرام است، جوجه و تخم آن حيوان نيز بر او حرام است.

(مسئله 212) محرم بنابراحتياط واجب زنبور را نكشد؛ مگر در صورتي‌كه قصد اوكند. بلكه بنابراحتياط واجب از كشتن مطلق حيوانات و حشراتي كه اذيت نمي‌كنند اجتناب كنند.

(مسئله 213) شكار كردن حيوانات دريايي مانند ماهي در حال احرام مانعي ندارد. و اگر حيواني هم در آب و هم در خشكي زندگي‌ مي‌كند، ملاك جاي تخم و جوجه گذاري آن است؛ پس اگر در آب تخم و جوجه مي‌گذارد حيوان دريايي محسوب است.

(مسئله 214) ذبح و خوردن گوشت حيوانات اهلي مانند مرغ خانگي، گوسفند، گاو و شتر در حال احرام مانعي ندارد.
و مخفي نماند كه مسائل و فروع شكار و كفارة هر يك از شكارها بسيار زياد است؛ و چون براي حجاج شهرهاي دور كمتر مورد حاجت است لذا از تفصيل آنها در اينجا صرف نظر مي‌شود.

دوم از محرمات احرام: «جماع» است؛ يعني نزديكي كردن با زن. و در اصلِ حرام بودن آن فرقي بين احرام عمرة تمتّع و عمرة مفرده و اقسام حج نيست. پس در عمرة تمتّع پس از تقصير، و در احرام حج و عمرة مفرده پس از طواف نساء، زن بر او حلال مي‌شود؛ همچنين است حكم زن نسبت به حلال شدن شوهر بر او.

(مسئله 215) اگر كسي در عمرة تمتّع از روي علم و عمد با زن خود نزديكي كند، پس اگر بعد از فراغت از سعي باشد عمرة او صحيح است و فقط كفاره بر او واجب مي‌شود؛ و كفارة آن بنابراحتياط يك شتر است مطلقاً ،[1] هر چند فرق گذاشتن بين متمكن و عاجز خالي از قوت نيست؛ يعني اگر مي‌تواند يك شتر و اگر نمي‌تواند يك گاو و اگر نمي‌تواند يك گوسفند ذبح كند.

و اگر پيش از فراغت از سعي باشد، بنابراحتياط يك شتر كفاره بدهد و عمره را تمام كند. و در صورت وسعت وقت آن را پيش از حج اعاده نمايد و حج او صحيح است؛ و اگر نمي‌تواند عمره را اعاده نمايد چون وقت حج تنگ مي‌شود، بنابراحتياط واجب يك حج به قصد آنچه وظيفة اوست، مردّد بين حج تمتّع و حج افراد بجا آورد، و بعد يك عمرة مفرده، و در سال بعد عمره و حج تمتّع را اعاده نمايد.

(مسئله 216) اگر محرم در حج پيش از وقوف به مشعر از روي علم و عمد با زن خود نزديكي كند كفارة آن بنابراحتياط يك شتر است مطلقاً؛ و بايد حج را تمام كند و سال بعد نيز آن را اعاده نمايد، هر چند حج مستحبي باشد؛ و اگر حج را تمام نكند در احرام باقي مي‌ماند.
و زن هم اگر در احرام بوده و به عمل راضي شده حكمش همين است؛ و بايد تا آخر حج از يكديگر جدا شوند؛ يعني تا آخر با يكديگر خلوت نكنند، بلكه شخص سومي با آنان باشد. و اگر زن راضي نبوده و مرد او را مجبور كرده است، حج زن صحيح است و مرد بايد كفارة زن را نيز بدهد.

(مسئله 217) اگر محرم در حج بعد از وقوف به مشعر و پيش از انجام پنج شوْط [2] از طواف نساء با زن خود از روي علم و عمد نزديكي كند، بنابراحتياط كفارة آن مطلقا يك شتر است؛ ولي حج او صحيح است. و اگر زن هم در حال احرام راضي بوده حكمش همين است؛ و اگر مجبور شده كفارة او به عهدة مرد است.
و اگر پس از گذشتن پنج شَوْط از طواف نساء بوده حج آنان صحيح است و بنابراقوي كفاره هم واجب نيست.

(مسئله 218) اگر محرم در عمرة مفرده پس از فراغت از سعي و پيش از تقصير از روي علم و عمد با زن خود نزديكي نمايد عمرة او صحيح است؛ ولي كفاره بر او واجب مي‌شود. و اگر پيش از سعي نزديكي‌كند عمرة او باطل مي‌شود و بايد كفاره بدهد؛ و بنابراحتياط عمره را تمام كند و يك ماه در مكه بماند و بعد به يكي از ميقاتها برود و از آنجا براي عمرة مفرده احرام ببندد و عمره را اعاده نمايد. و كفاره در عمرة مفرده مانند كفاره در عمرة تمتّع است به تفصيلي كه گذشت. [3]

(مسئله 219) در مسائلي كه گذشت فرقي نيست بين اينكه نزديكي در جلوي زن باشد يا عقب، زن دائم باشد يا متعه، مني خارج شود يا نشود.

(مسئله 220) اگر با زن ديگري غير از زن خود زنا كند يا اشتباها با او نزديكي كند، حكم آن مانند نزديكي با زن خود مي‌باشد؛ بلكه ظاهرا لواط با مرد هم همين حكم را دارد.

(مسئله 221) در همة مسائلي كه گذشت كسي‌كه نزديكي كرده مرتكب گناه شده و بايد علاوه بر كفاره از عمل خود استغفار كند.

(مسئله 222) اگر در احرام حج يا عمره با زن خود از روي غفلت و فراموشي يا ندانستن مسئله نزديكي كند، عمره و حج او صحيح است؛ هر چند پيش از وقوف به مشعر و پيش از سعي باشد. و كفاره نيز واجب نيست.

(مسئله 223) اگر در احرام حج يا عمره از روي علم و عمد با زن خود بدون دخول نزديكي‌كند بايد استغفار نمايد؛ و كفارة آن بنابراحتياط يك شتر است مطلقا، هر چند مني خارج نشود. ولي عمره و حج او صحيح است؛ هر چند پيش از وقوف به مشعر و پيش از سعي باشد.

سوم از محرمات احرام: «بوسيدن زن» است.

(مسئله 224) جايز نيست محرم زن خود را از روي شهوت ببوسد؛ بلكه بنابراحتياط مطلقا او را نبوسد. و چنانچه بوسيد پس اگر از روي شهوت باشد و مني خارج شود كفارة آن يك شتر است؛ بلكه همچنين است بنابراحتياط واجب اگر مني خارج نشود. و اگر بدون شهوت بوسيد كفارة آن ذبح يك گوسفند است. و اگر زن اجنبي را ببوسد كفارة آن مثل كفارة بوسيدن زن خود مي‌باشد. و بنابراحتياط واجب اگر زن مرد را ببوسد همين حكم را دارد؛ ولي بوسيدن مادر و امثال او از محارم از روي عاطفه و شفقت مانعي ندارد.

(مسئله 225) اگر محرم پس از اينكه تقصير كرد يا طواف نساء بجا آورد و زن بر او حلال شد زن خود را كه هنوز در حال احرام است ببوسد، بنابراحتياط بايد يك گوسفند بكشد.

چهارم از محرمات احرام: «لمس بدن زن و بازي با زن» است.

(مسئله 226) جايز است محرم بدن زن خود را بدون شهوت لمس كند يا او را براي سوار شدن يا پياده شدن مثلا در بغل بگيرد؛ ولي لمس بدن او يا بازي با او از روي شهوت جايز نيست. و كفارة لمس او با شهوت ذبح يك گوسفند است. و اگر لمس و بازي را ادامه دهد تا مني خارج شود كفارة آن مثل كفارة نزديكي كردن است. و بنابراحتياط واجب اگر زن بدن مرد را لمس كند، حكم آن همين است.

پنجم از محرمات احرام: «نگاه كردن به زن» است.

(مسئله 227) جايز نيست محرم از روي شهوت حتي به زن خود نگاه كند؛ ولي بدون شهوت مانعي ندارد. و اگر با شهوت نگاه كند و مني خارج شود كفارة آن يك شتر است. و اگر با شهوت نگاه كند ولي مني خارج نشود، يا بدون شهوت نگاه كند و تصادفا مني خارج شود كفاره ندارد.

(مسئله 228) اگر محرم به زن اجنبي با شهوت يا بدون شهوت نگاه كند و مني خارج شود پس اگر دارا باشد كفارة آن يك شتر است؛ و اگر متوسط باشد يك گاو، و اگر فقير باشد يك گوسفند است. و اگر مني خارج نشود كفاره ندارد؛ هر چند گناه كرده است. و بنابراحتياط واجب نگاه زن به مرد نيز همين حكم را دارد.

(مسئله 229) اگر محرم از روي غفلت و فراموشي يا ندانستن مسئله زن خود را ببوسد يا لمس يا نگاه كند و يا با او بازي كند كفاره ندارد؛ هر چند از روي شهوت باشد و مني هم خارج گردد.

ششم از محرمات احرام: «استمناء» است.

(مسئله 230) اگر محرم با آلت خود بازي كند تا مني از او خارج شود، حكم او مانند كسي است كه در حال احرام عمره يا حج نزديكي كرده باشد به تفصيلي كه در «مسئله 215» گذشت. همچنين است بنابراحتياط واجب اگر به نحوي ديگر غير از بازي با زن خود، كاري كند كه مني از او خارج شود؛ مخصوصا اگر با قصد خروج مني باشد. ولي اگر با زن خود از روي شهوت بازي كند يا او را لمس نمايد يا ببوسد و مني خارج شود، هر چند كفاره واجب است چنانكه گذشت، ولي بطلان عمره يا حج او معلوم نيست؛ بلكه اقوي عدم بطلان است.

هفتم از محرمات احرام: «عقد ازدواج» و نيز «گواه شدن بر عقد ازدواج» است.

(مسئله 231) محرم جايز نيست در حال احرام براي خود زن بگيرد يا زني را براي ديگري عقد نمايد؛ چه عقد دائم باشد يا متعه، و شخص ديگر در حال احرام باشد يا نباشد. و اگر زني را براي خود يا ديگري عقد كند، عقد باطل است؛ هر چند جاهل به مسئله باشد.

(مسئله 232) اگر با علم به مسئله در حال احرام زني را براي خود عقد كند، آن زن براي او هميشه حرام مي‌شود. ولي اگر جاهل به مسئله بوده پس از تمام شدن احرام مي‌تواند آن زن را بگيرد؛ هر چند خوب است او را نگيرد، بخصوص اگر با او نزديكي كرده باشد.

(مسئله 233) اگر محرم در حال احرام يا پيش از آن كسي را وكيل كرده كه برايش زن بگيرد و او در حال احرامِ موكّل براي او زن گرفت، صحت آن عقد محل اشكال است؛ بلكه باطل بودن آن خالي از قوت نيست. ولي اگر در حال احرام كسي را وكيل كند كه بعد از تمام شدن احرام براي او زن بگيرد مانعي ندارد.

(مسئله 234) محرم جايز نيست به عنوان شاهد و گواه در مجلس عقد ازدواج حاضر شود؛ هر چند آن عقد براي غير محرم باشد.

(مسئله 235) بنابراحتياط محرم در حال احرام بر واقع شدن عقد ازدواج شهادت ندهد؛ هر چند پيش از احرام در مجلس عقد حاضر بوده باشد. همچنين بنابراحتياط در حال احرام خواستگاري نكند.

(مسئله 236) بنابراحتياط واجب زني را كه در حال احرام است براي كسي عقد نكنند؛ هر چند آن كس در حال احرام نباشد. و اگر عقد كردند آن مرد با او نزديكي نكند، بلكه احتياطا او را طلاق دهد؛ و اگر به مسئله عالم بوده هيچ وقت او را نگيرد.

(مسئله 237) اگر كسي زني را براي مردي كه در حال احرام است عقد كند و آن مرد دخول كند، پس اگر زن و عقد كننده مي‌دانسته‌اند كه مرد محرم است و هر سه عالم به مسئله بوده‌اند بر هر يك از سه نفر كفارة يك شتر واجب است؛ و اگر دخول نكند بر هيچ كدام كفاره نيست. و در اين حكم فرق نيست بين اينكه زن و عقد كننده در حال احرام باشند يا نباشند. و اگر بعضي از آنان مسئله را مي‌دانسته بر خصوص او كفاره واجب است.

هشتم از محرمات احرام: «استعمال بوي خوش» است.

(مسئله 238) استعمال چيزهاي خوشبو ـ مانند: مشك، زعفران، عنبر، عود، ورس و كافور ـ به خوردن يا بوييدن يا ماليدن به بدن يا لباس بر مرد و زن در حال احرام حرام است؛ همچنين است پوشيدن لباسي كه از سابق اثري از بوي خوش در آن مانده باشد.
و احتياط واجب، بلكه اقوي تعميم حكم است نسبت به تمام اشيائي كه معمولا به منظور استفاده از بوي خوش آنها، تهيه و استعمال مي‌شوند؛ مانند: گلاب و انواع عطرها و ادكلنها، همچنين صابونهاي عطري و شامپوهاي خوشبو و معطر.

(مسئله 239) بنابراحتياط واجب محرم بايد از گلها و سبزيهايي كه بوي خوش دارند مخصوصا از ريحان و از گلهايي كه از آنها گلاب و عطريات تهيه مي‌شود اجتناب كند؛ بلكه بنابراحتياط از ادوية خوشبو مانند دارچين و هِل و زنجبيل و ريشة جوز نيز اجتناب نمايد. ولي از سبزيهاي صحرايي خودروي كه بوي خوش دارند مانند: بومادران و درمنه و خزامي كه معمول نيست در عطريات از آنها استفاده شود اجتناب لازم نيست.

(مسئله 240) خوردن ميوه‌هاي خوشبو؛ ـ مانند: سيب، به، گلابي، پرتغال و ترنج ـ در حال احرام مانعي ندارد؛ ولي بنابراحتياط واجب بايد از بوييدن آنها حتي در حال خوردن اجتناب نمايد.

(مسئله 241) بر محرم واجب است بيني خود را از بوي خوش بگيرد. و حرام است بيني خود را از بوي بد بگيرد؛ ولي تند رفتن براي نجات از بوي بد مانعي ندارد.

(مسئله 242) اگر محرم به پوشيدن لباس معطر يا غذا يا دوايي كه در آن چيزهاي خوشبو مصرف شده ناچار شود، استعمال آن مانعي ندارد؛ ولي بايد بيني خود را از بوي خوش آنها بگيرد و احتياطا كفاره بدهد.

(مسئله 243) خريد و فروش عطريات و چيزهاي خوشبو در حال احرام مانعي ندارد؛ ولي نبايد آنها را استعمال كند و يا براي امتحان بو بكشد.

(مسئله 244) اگرتصادفا يا عمدا لباس محرم به زعفران يا چيزهاي خوشبوي ديگر آلوده شود، بايد لباس را فورا عوض كند يا بوي خوش را از آن هر چند به شستن برطرف نمايد. ولي اگر خَلُوق [4] كعبة معظّمه كه در آن زعفران و چيزهاي ديگر به كار مي‌رفته به لباس بمالد اجتناب از آن لازم نيست؛ لكن چون معمولا در اين زمانها كعبه را با چيزهاي ديگر خوشبو مي‌كنند، محرم بنابراحتياط واجب بايد از آنها اجتناب نمايد و بيني خود را از بوي آنها بگيرد.

(مسئله 245) اگر محرم چيزهاي خوشبو را عمدا بخورد بايد كفاره بدهد؛ و كفارة آن ذبح يك گوسفند است. همچنين است بنابراحتياط واجب اگر آنها را در حال ناچاري بخورد و يا عمدا بو بكشد يا به لباس و بدن خود بمالد؛ ولي اگر از روي غفلت و فراموشي يا ندانستن مسئله استعمال كرده كفاره ندارد؛ ولي خوب است استغفار كند، و بنابراحتياط چيزي هم صدقه بدهد يا مسكيني را اطعام نمايد.

(مسئله 246) اگر استعمال بوي خوش را در يك جلسه ادامه دهد بنابراقوي يك كفاره كافي است؛ ولي اگر در چند نوبت با فاصله استعمال كند، احوط تعدد كفاره است. و اگر پس از استعمال كفاره دهد و دوباره استعمال كند واجب است دوباره كفاره بدهد.

(مسئله 247) محرم اگر در احرام حج پيش از تمام كردن سعي فوت كند نبايد او را با آب كافور غسل دهند، و بايد به جاي آن با آب خالص غسلش دهند؛ همچنين نبايد او را با كافور حنوط كنند. همچنين است حكم محرم به احرام عمره اگر پيش از تقصير فوت كند.

نهم از محرمات احرام: «روغن مالي بدن» است.

(مسئله 248) محرم نبايد در حال احرام بدن خود را روغن مالي كند؛ هر چند روغن خوشبو نباشد. ولي اگر براي معالجه ضرورت داشته باشد مانعي ندارد؛ مانند: پمادهايي كه روي زخمها ماليده مي‌شوند.

(مسئله 249) جايز نيست پيش از احرام روغن خوشبويي كه بوي خوش آن تا بعد از احرام باقي مي‌ماند به بدن ماليده شود؛ ولي اگر بوي خوش آن باقي نمي‌ماند مانعي ندارد، هر چند چربي آن باقي بماند.

(مسئله 250) خوردن روغن در حال احرام اگر چيز خوشبويي در آن نباشد مانعي ندارد.

(مسئله 251) اگر محرم عمدا به بدن خود روغني كه مخلوط با چيز خوشبويي است بمالد، بنابراحتياط واجب بايد كفاره بدهد؛ هر چند از روي ناچاري و براي معالجه باشد؛ و كفارة آن ذبح يك گوسفند است. و اگر از روي ندانستن مسئله باشد بنابراحتياط يك مسكين اطعام كند. و اگر روغن ذاتا خوشبو باشد بنابراحتياط نيز كفاره را بدهد؛ ولي اگر روغن خوشبو نباشد در ماليدن آن كفاره ثابت نيست، هر چند خوب بلكه احوط است.

دهم از محرّمات احرام: «سرمه كشيدن» است.

(مسئله 252) سرمه كشيدن به سرمة سياه كه معمولا براي زينت استعمال مي‌شود هر چند قصد زينت نكند، و همچنين به سرمه‌هايي كه در آنها چيزهاي خوشبو و معطر به كار رفته براي مرد و زن در حال احرام حرام است؛ و بنابراحتياط واجب از هر سرمه‌اي كه زينت باشد اجتناب نمايند. ولي استعمال سرمه‌اي كه نه سياه و نه خوشبو و نه زينت باشد مانعي ندارد.

(مسئله 253) اگر براي معالجة چشم ناچار باشند سرمه بكشند، جايز است از سرمه‌هايي كه در آنها چيزهاي خوشبو به كار نرفته استفاده نمايند.

(مسئله 254) در سرمه كشيدن كفاره ثابت نيست؛ هر چند احوط ذبح يك گوسفند است. ولي اگر در سرمه چيزهاي خوشبو به كار رفته باشد، كفارة آن بنابراحتياط واجب ذبح يك گوسفند است.

يازدهم از محرّمات احرام: «به دست كردن انگشتر به قصد زينت» است.

(مسئله 255) بر محرم حرام است به قصد زينت انگشتر به دست كند؛ ولي اگر به قصد عمل به استحباب باشد مانعي ندارد؛ همچنين براي مقاصد عقلايي ديگر مانند: استفاده از خواص نگين آن يا حفظ آن از گم شدن يا شمردن شوطهاي طواف با آن مانعي ندارد.

(مسئله 256) در استعمال انگشتر به قصد زينت، كفاره ثابت نيست؛ هر چند اولي و احوط ذبح يك گوسفند است.

دوازدهم از محرّمات احرام: «زينت كردن و پوشيدن زيور» براي زن است.

(مسئله 257) جايز نيست زن در حال احرام خود را زينت كند و يا زيورهايي را به قصد زينت بپوشد؛ بلكه بنابراحتياط واجب از آنچه زينت است اجتناب نمايد، هر چند به قصد زينت نباشد. ولي زيورهايي را كه پيش از احرام عادت به پوشيدن آنها داشته لازم نيست براي احرام بيرون آورد؛ لكن بايد آنها را بپوشاند و به هيچ مرد حتي به شوهر خود آنها را نشان ندهد.

(مسئله 258) بر مرد و زن در حال احرام حرام است به قصد زينت حنا ببندند؛ بلكه اگر حنا بستن زينت باشد بنابراحتياط واجب بايد از آن اجتناب كنند، هر چند به قصد زينت نباشد. ولي اگر زينت نباشد و براي معالجه و درمان از آن استفاده كنند مانعي ندارد.

(مسئله 259) حنا بستن پيش از احرام به هر قصد باشد مانعي ندارد؛ ولي اگر اثر و رنگ آن تا زمان احرام باقي مي‌ماند خوب است آن را ترك كنند، بلكه احوط است.

(مسئله 260) در زينت كردن و استعمال زيور آلات و حنا بستن كفاره ثابت نيست؛ هر چند اولي و احوط ذبح يك گوسفند است.

سيزدهم از محرّمات احرام: «نگاه كردن در آينه» است.

(مسئله 261) نگاه كردن مرد و زن در حال احرام در آينه براي زينت جايز نيست؛ بلكه بنابراحتياط واجب براي غير زينت هم در آينه نگاه نكنند، مگر اينكه به هيچ  وجه صدق زينت نكند.

(مسئله 262) اگر عكس گرفتن از اشخاص يا منظره‌ها مستلزم نگاه در آينه باشد؛ بنابراحتياط از آن اجتناب نمايند.

(مسئله 263) اگر در اطاقي كه شخص محرم سكونت دارد آينه باشد و مي‌داند كه گاهي چشم او بي‌اختيار به آينه مي‌افتد ظاهرا اشكال ندارد؛ ولي بنابراحتياط آينه را بردارد يا چيزي روي آينه بيندازد.

(مسئله 264) نگاه كردن محرم به اجسام صاف و صيقل داده شده كه عكس انسان در آنها پيداست و همچنين نگاه كردن در آب مانعي ندارد؛ مگر اينكه براي زينت باشد.

(مسئله 265) عينك زدن اگر زينت باشد در حال احرام حرام است؛ و اگر زينت نباشد مانعي ندارد.

(مسئله 266) در نگاه كردن در آينه كفاره ثابت نيست؛ هر چند اولي و احوط ذبح يك گوسفند است. و مستحب است پس از نگاه كردن در آينه لبّيك بگويد.

چهاردهم از محرّمات احرام: «پوشيدن لباس دوخته» برمردان است.

(مسئله 267) بر مرد محرم پوشيدن پيراهن و قبا و شلوار و زير شلواري و جامه‌هاي آستين دار كه معمولا دستها را در آستين آنها مي‌كنند، و جامه‌هاي دكمه‌ دار كه معمولا دكمه‌هاي آنها را مي‌اندازند حرام است؛ بلكه بنابراحتياط واجب بايد از پوشيدن هر جامة دوخته شده اجتناب نمايد.
همچنين از پوشيدن لباسهايي كه شبيه به دوخته است، مانند: پيراهنها و زير پيراهنهايي كه با چرخ يا با دست مي‌بافند اجتناب كند؛ همچنين است پوششهايي كه با پشم مي‌مالند، مانند: كُليچه و نمدهايي كه چوپانان مي‌پوشند.

(مسئله 268) بنابراحتياط مرد محرم از پوشيدن هر نوع لباس دوخته اجتناب نمايد؛ هر چند كوچك باشد، مانند: كمربند دوخته و شب كلاه.

(مسئله 269) اگر قمقمة آب مثلا در محفظة دوخته باشد يا وسائل سفر در ساكِ دوخته باشد بنابراحتياط در حال احرام آنها را بر دوش نيندازد؛ ولي دست گرفتن آنها مانعي ندارد.

(مسئله 270) همياني را كه در آن پول خود را حفظ مي‌كنند و به كمر مي‌بندند براي محرم جايز است آن را به كمر خود ببندد؛ هر چند دوخته باشد، ولي بنابراحتياط بدون گره باشد.

(مسئله 271) اگر محرم به فتق بند دوخته نياز پيدا كند و ناچار شود آن را به خود ببندد جايز است آن را به خود ببندد؛ ولي بنابراحتياط كفارة آن را بدهد.

(مسئله 272) اگر محرم به لباس دوخته احتياج پيدا كند و ناچار شود آن را بپوشد جايز است آن را بپوشد؛ ولي بنابراحتياط واجب بايد كفارة آن را بدهد.

(مسئله 273) كفارة پوشيدن لباس دوخته اگر از روي علم و عمد باشد، ذبح يك گوسفند است؛ همچنين است بنابراحتياط واجب اگر از روي اضطرار و ناچاري باشد؛ ولي اگر از روي فراموشي يا ندانستن مسئله باشد كفاره واجب نيست.

(مسئله 274) جايز است محرم هنگام خوابيدن از لحاف يا روانداز دوخته استفاده كند و بدن خود را با آن بپوشاند؛ ولي سر خود را بايد نپوشاند. و بنابراحتياط در حال نشستن نيز لحاف يا پتو را به خود نپيچد.

(مسئله 275) محرم جايز است شال ندوخته يا عمامه را دور كمر خود روي لنگ ببندد؛ ولي بنابراحتياط آن را تا سينة خود بالا نبرد. بلكه خوب است به طور كلي از بستن شال و عمامه به دور كمر اجتناب نمايد.

(مسئله 276) اگر محرم چند نوع لباس دوخته بپوشد ـ مانند: پيراهن و قبا و شلوار ـ براي هركدام بايد يك كفاره بدهد. و اگر آنها را داخل يكديگر كند و يك دفعه بپوشد باز هم بنابراحتياط واجب براي هر كدام يك كفاره بدهد.

(مسئله 277) اگر محرم چند لباس دوخته از يك نوع بپوشد ـ مثلا: چند پيراهن يا چند قبا بپوشد ـ چه در يك مجلس باشد يا در چند مجلس، بنابراحتياط براي هر كدام يك كفاره بدهد.

(مسئله 278) اگر يك نوع لباس دوخته، مانند: پيراهن مثلا بپوشد و كفارة آن را بدهد و بعد پيراهن ديگر بپوشد يا آن پيراهن را درآورد و پس از دادن كفاره دوباره آن را بپوشد بايد دوباره كفاره بدهد.

(مسئله 279) اگر از روي اضطرار و ناچاري چند نوع لباس دوخته بپوشد بنابراحتياط واجب بايد براي هر كدام يك كفاره بدهد؛ همچنين است بنابراحتياط اگر چند لباس دوخته از يك نوع بپوشد.

(مسئله 280) اگر محرم لباس دوخته‌اي را از روي فراموشي يا ندانستن مسئله پوشيده است پس از توجه و علم بايد فورا آن را درآورد. پس اگر آن را پيش از تلبيه پوشيده است مي‌تواند آن را از طرف سر درآورد؛ و لازم نيست آن را از طرف پا درآورد. ولي اگر بعد از تلبيه و تحقق احرام پوشيده است، بايد از طرف پا درآورد؛ و اگر يقة آن تنگ است بايد آن را بشكافد يا پاره كند تا از طرف پا كنده شود. و در هر دو صورت اگر در بيرون آوردن آن كوتاهي نكند كفاره واجب نيست؛ واگر عمدا كوتاهي كند و بيرون آوردن آن را به تأخير بيندازد بايد كفاره بدهد. و تفصيلي كه در چگونگي بيرون آوردن لباس دوخته گفته شد، در صورتي كه از روي علم و عمد هم آن را پوشيده باشد جاري است.

(مسئله 281) براي زنها جايز است در حال احرام هر اندازه لازم داشته باشند لباس دوخته بپوشند؛ بارعايت شرايطي كه در لباس احرام معتبر است و پيش از اين گفته شد؛ و كفاره نيز واجب نيست. ولي بنابر روايات معتبر زنها در حال احرام نهي شده‌اند از پوشيدن «قُفّازَين» كه به صورت يك جفت دستكش زنانه بوده و زنها براي رفع سرما به دست مي‌كرده‌اند و بيشتر جنبة زينت داشته است؛ و بنابراحتياط از پوشيدن هر نوع دستكش در حال احرام اجتناب نمايند.

پانزدهم از محرّمات احرام: «دكمه گذاشتن و گره زدن جامه‌هاي احرام» است.

(مسئله 282) مرد محرم نبايد به جامه‌هاي خود دكمه بگذارد و دو طرف جامه را با دكمه به يكديگر متصل كند. همچنين بنابراحتياط واجب نبايد لنگ خود را به گردن خود گره بزند؛ بلكه بنابراحتياط واجب هيچ يك از جامه‌هاي احرام را به گردن خود و به يكديگر گره نزند. همچنين دو طرف جامه را با سوزن و سنجاق و گره به يكديگر متصل نكند؛ بلكه يك طرف لنگ را در طرف ديگر آن فرو كند.
و بعيد نيست براي حفظ رداء از افتادن، دو طرف آن را با گذاشتن سنگ در آن و پيچيدن نخ به دور آن بدون گره به يكديگر متصل كند؛ ولي يك طرف آن را روي طرف ديگر نيندازد.

(مسئله 283) دكمه گذاشتن و گره زدن جامه‌هاي احرام كفاره ندارد؛ هر چند اولي و احوط ذبح يك گوسفند است.

شانزدهم از محرّمات احرام: «پوشيدن جوراب و چكمه» براي مردان است.

(مسئله 284) بر مرد محرم پوشيدن جوراب و چكمه، بلكه موزه و گيوه و هر چه تمام روي پار را بپوشاند حرام است؛ ولي براي زن در حال احرام مانعي ندارد.

(مسئله 285) اگر مرد محرم نعلين پيدا نكند و ناچار شود چكمه يا جوراب و مانند اينها را بپوشد، بنابراحتياط واجب روي آنها را شكاف دهد؛ بلكه خوب است ساق آنها را نيز قطع كند.

(مسئله 286) اگر مرد محرم از روي علم و عمد چكمه و جوراب و امثال اينها را پوشيد بنابراحتياط يك گوسفند به عنوان كفاره ذبح نمايد.

(مسئله 287) اگر مرد محرم زير لحاف يا پتو بخوابد مانعي ندارد؛ هر چند روي پاهاي او را بپوشاند.

(مسئله 288) در حال احرام پوشيدن نعليني كه بندهاي عريض دارد ولي همة روي پاها را نمي‌گيرد مانعي ندارد؛ هر چند بهتر است نعلين با بندهاي باريک انتخاب شود.

هفدهم از محرّمات احرام: «پوشيدن سر» براي مردان است.

(مسئله 289) مرد محرم نبايد در حال احرام تمام سر خود يا قسمتي از آن را با لباس يا پارچه بپوشاند؛ بلكه بنابراحتياط واجب با گل و حنا و دوا و پوشال و گذاشتن محمولات روي سر و مانند اينها نيز سر خود را نپوشاند.

(مسئله 290) مرد محرم اگر سرش را بشويد، نبايد سر يا بعض آن را با حوله و دستمال خشك كند.

(مسئله 291) مرد محرم نبايد در حال احرام كلاه‌گيس بر سر گذارد.

(مسئله 292) گوشها در اينجا حكم سر را دارند؛ پس مرد محرم نبايد آنها را بپوشاند.

(مسئله 293) محرم جايز است سر خود را با اعضاي بدن خود مانند: دستها يا ذراع خود بپوشاند؛ هر چند احوط ترك است، مگر در مواقع ضرورت، مانند: مسح سر يا خاراندن سر و مانند اينها.

(مسئله 294) محرم جايز است براي خواب سر خود را روي زمين يا بالش بگذارد.

(مسئله 295) براي محرم خوابيدن زير پشه بند و مانند آن كه بالاي سر قرار مي‌گيرند و سر را نمي‌پوشانند مانعي ندارد.

(مسئله 296) براي محرم گذاشتن بند مشگِ آب بر سر مانعي ندارد.

(مسئله 297) براي محرم جايز است هنگام سر درد، دستمالي را به سر ببندد؛ ولي احتياطا كفاره بدهد.

(مسئله 298) محرم اگر سر خود را هنگام خواب يا زماني ديگر از روي غفلت و فراموشي يا ندانستن مسئله بپوشاند كفاره ندارد؛ ولي بنابراحتياط لبّيك بگويد و پس از توجه فورا سر خود را باز كند؛ واگر باز نكرد و ادامه داد، بنابراحتياط واجب كفاره بدهد.

(مسئله 299) محرم جايز نيست در آب فرو رود به طوري كه سرش زير آب برود؛ همچنين نبايد سر خود را زير آب كند؛ بلكه بنابراحتياط واجب سر خود را در مايع ديگر هم نكند، و بعض سر  را نيز زير آب يا مايع ديگر نكند. و بنابراحتياط زن نيز در حال احرام سر يا بعض سر را زير آب يا مايع ديگر نكند. ولي براي غسل يا شستشو اگر آب روي سر بريزند يا زير دوش بروند مانعي ندارد؛ لكن زير آبشاري كه همة سر را فرو مي‌گيرد نروند.

(مسئله 300) محرم اگر سر خود را از روي علم و عمد بپوشاند يا زير آب فرو ببرد بنابراحتياط واجب بايد كفاره بدهد؛ و كفارة آن ذبح يك گوسفند است. و بنابراحتياط براي پوشاندن بعض سر و همچنين پوشاندن به جهت اضطرار و ناچاري نيز كفاره بدهد؛ ولي اگر از روي فراموشي يا ندانستن مسئله باشد كفاره ندارد؛ چنانكه در مسئلة 298 گذشت.

(مسئله 301) مرد محرم اگر سر خود را با لباس دوخته بپوشاند، بنابراحتياط واجب بايد دو كفاره بدهد.

(مسئله 302) مرد محرم اگر سر خود را چند مرتبه بپوشاند، بنابراحتياط براي هر كدام يك كفاره بدهد؛ بخصوص اگر سر خود را بپوشاند و كفاره دهد و بعد دوباره بپوشاند.

(مسئله 303) مرد محرم جايز است صورت خود را بپوشاند يا براي خواب صورت خود را روي زمين يا بالش بگذارد؛ ولي بنابراحتياط يك مسكين را به دست خود اطعام كند.

هجدهم از محرّمات احرام: «پوشاندن صورت» بر زنهاست.

(مسئله 304) جايز نيست زن در حال احرام صورت خود يا قسمتي از آن را با نقاب يا روبند يا پوشيه يا باد بزن يا مانند اينها بپوشاند؛ بلكه بنابراحتياط واجب صورت خود را با دوا يا حنا يا گِل و مانند اينها نيز نپوشاند. ولي پوشاندن صورت به وسيلة اعضاي بدن خود مانند دستها مانعي ندارد.

(مسئله 305) بنابراحتياط واجب زن در حال احرام صورت خود را با حوله و مانند آن خشك نكند.

(مسئله 306) زن در حال احرام مي‌تواند صورت خود را براي خوابيدن روي زمين يا بالش بگذارد.

(مسئله 307) زن در حال احرام ناچار است سر خود را براي نماز بپوشاند و طبعا به عنوان مقدّمة اين كار لازم است قسمت كمي از صورت خود را نيز بپوشاند؛ ولي بنابراحتياط واجب بعد از نماز فورا آن قسمت را باز نمايد.

(مسئله 308) جايز است زن در حال احرام براي رو گرفتن از مرد نامحرم پَرِ چادر يا عبا يا جامه‌اي را كه روي سر انداخته به طرف پايين رها كند تا محاذي بيني و در صورت احتياج تا محاذي گردن قرار گيرد؛ ولي اولي و احوط اين است كه با دست يا چيز ديگر، آن را از صورت خود دور نگه دارد تا به صورت نچسبد.

(مسئله 309) كفارة پوشاندن صورت بنابراحتياط ذبح يك گوسفند است.

نوزدهم از محرّمات احرام: «سايه قرار دادن مرد است بالاي سر خود هنگام سير و حركت»

(مسئله 310) جايز نيست مرد محرم هنگام سير و طيّ مسافت، خود را در زير سقف اشياي سايه‌دارِ متحرك مانند محمل روپوش دار يا ماشين سر پوشيده يا كشتي يا هواپيما قرار دهد؛ همچنين جايز نيست خود را زير چتر و مانند آن قرار دهد، خواه سواره باشد يا پياده؛ بلكه بنابراحتياط واجب از ساية چيزي كه بالاي سر او نيست نيز استفاده نكند؛ پس نبايد چتر را در طرف راست يا چپ خود قرار دهد به نحوي كه از ساية آن استفاده كند. آري شخص پياده اگر در كنار ماشين و مانند آن حركت كند به نحوي كه در ساية آن واقع شود اشكال ندارد.
و بنابر اقوي جايز است در حال سير از زير پلها و تونلها و در ساية ديوارها و درختها و كوهها عبور نمايد. ولي اگر با وجود راههاي متعدد راه تونل را براي سايه‌اش انتخاب نمايد خالي از اشكال نيست.

(مسئله 311) جايز است مرد محرم در منازل بين راه و همچنين در مكه و مِني و عرفات و مشعر در خيمه يا سايبان يا طاق و يا هر ساختمان ديگر منزل كند و زير سايه برود؛ همچنين رفتن در زير سقف مسجد شجره و مساجد بين راه و مسجدالحرام و مساجد مكه و مِني و محل سعي كه سقف دار است و مغازه‌ها و بازارهاي سقف دار مكه معظّمه و امثال اينها مانعي ندارد. ولي براي رفت و آمد‌هاي خود در منازل بين راه و در خيابانهاي مكه و مِني و مشعر و عرفات بنابراحتياط آنچه را در مسئلة پيش گفته شد رعايت كند و از چتر و ماشين سقف دار و امثال اينها استفاده نكند؛ مگر در حال ضرورت و ناچاري.

(مسئله 312) در حرمت استفادة مرد محرم از ماشين سقف دار و هواپيما و مانند اينها بين روز و شب فرق نيست. و چنانكه در روايات مسئله اشاره شده استفاده از اينها تنها براي جلوگيري از آفتاب نيست؛ بلكه براي حفاظت از باد و باران و سرما نيز از اينها استفاده مي‌شود؛ و مرد محرم از اين قبيل استفاده‌ها منع شده است، ولی در شب استظلال صدق نمی‌کند و زیر سایه بودن در شب خلاف احتیاط می‌باشد.

(مسئله 313) جايز است مرد محرم به وسيلة دست و ذراع خود جلوي تابش آفتاب را بر بدن خود بگيرد.

(مسئله 314) استفاده از اشياي سقف دار و سايه دار براي زنها و بچه‌هاي نابالغ در حال احرام مانعي ندارد.

(مسئله 315) اگر مرد محرم از گرما يا سرما بي‌تاب مي‌شود و به حدّ اضطرار و ناچاري رسيده، در اين صورت جايز است از ماشين سقف دار و مانند آن استفاده كند؛ ولي بايد كفاره بدهد.

(مسئله 316) كفارة زير سايه رفتن ذبح يك گوسفند است؛ و چنانچه اين عمل تكرار شده و در بين آنها كفاره نداده، در هر احرام يك كفاره كافي است. يعني يك كفاره براي احرام عمره و يك كفاره براي احرام حج. و فرقي بين حال اختيار و اضطرار نيست؛ هر چند نسبت به حال اختيار بهتر بلكه احوط است كه براي هر روز يك كفاره بدهد.
و اگر در بين آنها كفاره دهد و دوباره در همان احرام زير سايه برود بنابراحتياط واجب دوباره كفاره بدهد.و اگر عمل از روي فراموشي يا ندانستن مسئله واقع شده كفاره واجب نيست.

بيستم از محرّمات احرام: «فسوق» است.

(مسئله 317) در قرآن كريم «فسوق» از محرّمات احرام شمرده شده، و در اخبار وارده به دروغ و دشنام و فخر كردن تفسير شده است. و ظاهرا مقصود در اينجا «فخر فروشيِ ناحق» است؛ بدين معنا كه انسان فضيلتهايي را به دروغ به خود نسبت دهد و از طرف مقابل خود سلب نمايد، و عيبهايي را از خود سلب و به طرف مقابل نسبت دهد.
و در حقيقت فخر فروشي شاخه‌اي از دروغ و دشنام است و هر چند اين سه موضوع هميشه حرام مي‌باشند ولي معلوم مي‌شود حرمت آنها در حال احرام شديدتر است، خواه مرتكب آنها مرد باشد يا زن.
و خوب است شخص محرم خود را به طور كلي از همة بديها حفظ كند و به عبادت و ذكر خدا مشغول نمايد.

(مسئله 318) بنابر مشهور در فسوق كفاره نيست؛ بلكه بايد استغفار كند و تلبيه را اعاده نمايد. ولي بنابراحتياط كفاره بدهد؛ و كفارة آن ذبح يك گاو است.

بيست و يكم از محرّمات احرام: «جدال» است.

(مسئله 319) جدال و ستيزه جويي كه همراه قسم خوردن به كلمة «لا والله» يا «بلي والله» باشد در حال احرام حرام است؛ خواه قَسم راست باشد يا دروغ، و محرم مرد باشد يا زن.
و بنابراحتياط بايد هر نوع قسم به خدا را ترك كنند؛ خواه در حال نزاع و ستيزه‌جويي باشند يا نه، و به كلمة: «لا والله» يا «بلي والله» باشد يا به الفاظي ديگر مانند: «والله» يا «تالله» بدون «لا» و «بلی». همچنين است ترجمة كلمه‌هاي نامبرده، و قسم خوردن به ديگر نامهاي خداوند مانند: «والرّحمن» يا «والرّحيم» مثلا.
ولي نزاع و ستيزه‌جويي بدون قسم و همچنين قسم خوردن به غير خدا و نامهاي خدا مثل: «به جانم قسم» يا قسم به پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) و ائمة اطهار(علیهم السلام) از محرّّمات احرام نيستند.

(مسئله 320) قسم به خدا در حال احرام در دو صورت مانعي ندارد:

اول: براي اثبات حقي يا دفع باطلي ضرورت پيدا كند كه به خدا قسم بخورد؛ ولي بنابراحتياط اگر سه بار قسم بخورد يك گوسفند كفاره بدهد.

دوم: به قصد اظهار محبت نسبت به طرف مقابل و وعدة به او قسم بخورد؛ مثل اينكه بنا دارد به نفع طرف كاري انجام دهد و او مي‌گويد به خدا قسم اين كار را نمي‌كني، پس شخص محرم بگويد: به خدا قسم انجام مي‌‌‌دهم. و اين قبيل قسم نه جدال است و نه كفاره دارد.

(مسئله 321) بنابر مشهور اگر قسم محرم راست باشد قسم اول و دوم او كفاره ندارد و فقط بايد استغفار كند؛ و كفارة قسم سوم يك گوسفند است. و اگر قسم او دروغ باشد كفارة يك قسم يك گوسفند، و دو قسم يك گاو، و سه قسم يك شتر است.
ولي اثبات تفصيل ياد شده نسبت به قسم دروغ با وجود اخبار مختلفه در مسئله مشكل است؛ هر چند تا اندازه‌اي به احتياط نزديك است. و بنابر ثبوت تفصيل ياد شده، بعيد نيست گفته شود: مقصود از سوم در هر دو قِسم قَسم، رقم سه به بالاست نسبت به موضوع واحد، به شرط اينكه در بين، كفاره نداده باشد. پس در موضوع واحد، يك قسم و دو قسم راست كفاره ندارد، و سه قَسم راست به بالا هر چه باشد كفارة آن يك گوسفند است؛ و كفارة يك قسم دروغ يك گوسفند، و دو قسم دروغ يك گاو، و سه قسم به بالا يك شتر است، ولي اگر بين قسمها كفارة گذشته را بدهد و باز بعد از كفاره نسبت به همان موضوع قسم بخورد قسم گذشته به حساب نمي‌آيد و از نو بايد حساب كند. و اگر قَسمها نسبت به موضوعهاي مختلف باشد، هر موضوعي بايد جداگانه حساب شود؛ خواه كفارة گذشته را داده باشد يا نداده باشد؛ والله العالم.

بيست و دوم از محرّمات احرام: «كشتن جانوران بدن» است.

(مسئله 322) محرم جايز نيست شپشي را كه در بدن و لباس انسان وجود دارد با دست يا سم و دارو و يا به وسيلة ديگر بكشد، و ياآن را از بدن و لباس خود دور اندازد، و يا آن را در بدن خود جابجا كند، مگر به جايي كه امن‌تر باشد. و بنابراحتياط واجب كك و پشه را نيز نبايد بكشد، مگر اينكه او را اذيت كنند؛ ولي جايز است آنها را از بدن خود براند يا به دور اندازد، هر چند احوط ترك است. چنانكه كنه و امثال آن را نيز جايز است از بدن و لباس خود دور اندازد.

(مسئله 323) بنابراحتياط واجب براي كشتن يا دور انداختن شپش در حال احرام يك مشت از طعام صدقه بدهد؛ و بنابراحتياط در حال خطا نيز اين كار را انجام دهد.

بيست و سوم از محرّمات احرام: «جدا كردن مو از بدن خود يا ديگري» است.

(مسئله 324) محرم جايز نيست سر خود يا ديگري را بتراشد، يا به هر شكل مويي از بدن خود يا ديگري برطرف كند؛ خواه شخص ديگر در حال احرام باشد يا نباشد، و خواه ازالة مو به تراشيدن باشد يا به كندن يا چيدن يا ماشين كردن و يا نوره كشيدن، و خواه مو كم باشد يا زياد؛ حتي يك مو هم جايز نيست از بدن خود يا ديگري بكند.

البته از اين حكم دو مورد استثناء شده است:

اول: هنگام وضو يا غسل در اثر دست كشيدن به صورت يا بدن، خودبخود و بدون قصد مو از بدن جدا شود.

دوم: ضرورت، تراشيدن يا كندن مو را ايجاب كند؛ مثل اينكه مو در پلک چشم روييده باشد و موجب ناراحتي او باشد، يا وجود مو در سر مثلا موجب درد سر باشد و چاره‌اي جز تراشيدن نباشد، يا اينكه وجود مو موجب كثرت شپش شده باشد و محرم از آن رنج مي‌برد؛ البته در صورت دوم بايد كفاره بدهد.

(مسئله 325) محرم اگر سر خود را بدون ضرورت بتراشد بايد استغفار كند و كفاره هم بدهد؛ و بنابراحتياط واجب كفارة آن ذبح يك گوسفند است. و اگر به جهت ضرورت سر خود را بتراشد واجب است كفاره بدهد؛ و در كفارة آن مخير است بين اينكه يك گوسفند ذبح كند يا سه روز روزه بگيرد يا شش مسكين را اطعام كند، يعني به هر كدام دو مدّ طعام بدهد؛ و خوب است به ده مسكين به هر كدام دو مدّ طعام بدهد. و مقصود از دو مدّ طعام حدود يك كيلو و نيم مواد غذايي است مانند: گندم يا آرد يا نان و يا برنج.

(مسئله 326) محرم اگر موي سر خود را به غير از تراشيدن برطرف كند، بنابراحتياط واجب بايد كفارة تراشيدن آن را بدهد؛ بلكه اين امر خالي از قوت نيست.

(مسئله 327) محرم اگر موهاي زير هر دو بغل خود را برطرف كند كفارة آن ذبح يك گوسفند است؛ همچنين است بنابراحتياط واجب اگر موهاي زير يك بغل خود را برطرف نمايد.

(مسئله 328) اگر محرم بعضي از سر خود را بتراشد به گونه‌اي كه بگويند سرش را تراشيده، يا قسمتي از بدن خود ـ غير از سر و زير بغل ـ را بتراشد، بنابراحتياط واجب حكم آن حكم تراشيدن همة سر است؛ همچنين است اگر موها را به غير تراشيدن برطرف كند.

(مسئله 329) اگر محرم يك مو يا چند مو از ريش يا غير ريش خود بكند، كفارة آن صدقه دادن يك مشت طعام است؛ و بهتر است يك مدّ يا دو مشت طعام صدقه بدهد.

(مسئله 330) اگر محرم عمدا دست به سر يا ريش خود بكشد و خود بخود و بدون قصد مويي كنده شود بايد يك مشت طعام صدقه بدهد؛ ولي اگر براي وضو يا غسل دست به صورت يا بدن خود بكشد و خودبخود مويي زايل شود كفاره واجب نيست.

(مسئله 331) جايز است محرم سر يا بدن خود را بخاراند، ولي بايد به گونه‌اي باشد كه نه خون خارج گردد و نه مويي از بدن او كنده شود.

(مسئله 332) اگر محرم سر ديگري را بتراشد يا مويي از بدن او زايل‌كند بايد استغفار نمايد، ولي كفاره بدهكار نيست؛ هر چند آن شخص اگر خودش اجازه داده باشد در صورت محرم بودن بايد كفاره بدهد.

(مسئله 333) اگر محرم از روي فراموشي يا ندانستن مسئله سر خود را بتراشد يا مويي از بدن خود زايل كند كفاره واجب نيست.

(مسئله 334) در حرمت زايل كردن مو در حال احرام و در كفارة آن بين زن و مرد فرقي نيست.

بيست و چهارم از محرّمات احرام: «بيرون آوردن خون از بدن خود» است.

(مسئله 335) مرد و زن در حال احرام جايز نيست به نحوي از انحاء خون از بدن خود بيرون نمايند؛ خواه به خاراندن بدن باشد يا به حجامت كردن يا رگ زدن يا خون گرفتن و يا به نحو ديگر.

(مسئله 336) اگر در حال احرام خون گرفتن يا حجامت كردن يا رگ زدن ضرورت پيدا كند مانعي ندارد؛ همچنين است اگر باز كردن دمل يا خاراندن جَرَب مثلا ضرورت پيدا كند، هر چند موجب بيرون آمدن خون باشد.

(مسئله 337) مسواك كردن در حال احرام مانعي ندارد؛ ولي اگر مي‌داند كه موجب بيرون آمدن خون مي‌شود بنابراحتياط از آن اجتناب كند.

(مسئله 338) تزريق آمپول در حال احرام مانعي ندارد؛ ولي اگر موجب بيرون آمدن خون مي‌شود بايد از آن اجتناب كند، مگر اينكه ضرورت داشته باشد.

(مسئله 339) بنابراحتياط كفارة بيرون آوردن خون از بدن ذبح يك گوسفند است.

(مسئله 340) مُحرم مي‌تواند از بدن ديگري كه مُحرم نيست خون خارج نمايد؛ مثل اينكه او را حجامت كند يا از او خون بگيرد يا مثلا دندان او را بكند.

بيست و پنجم از محرّمات احرام: بنابراحتياط «كندن دندان» است.

(مسئله 341) بنابراحتياط مُحرم در حال احرام دندان خود را نكشد، هر چند خون بيرون نيايد؛ و اگر كشيد بنابراحتياط يك گوسفند ذبح نمايد. و اگر دندان او را اذيت مي‌كند و ناراحت است مانعي ندارد آن را بِكشد؛ ولي بنابراحتياط كفارة آن را بدهد. چنانكه كشيدن دندان ديگري نيز مانعي ندارد.

بيست و ششم از محرّمات احرام: «ناخن گرفتن» است.

(مسئله 342) گرفتن ناخن يا قسمتي از آن در حال احرام جايز نيست؛ خواه از دست باشد يا از پا، مُحرم مرد باشد يا زن، با قيچي بگيرد يا ناخنگير يا چاقو؛ بلكه بنابراحتياط واجب با سوهان آن را نسايد و با دندان نيز آن را جدا نكند. مگر اينكه باقي ماندن ناخن موجب اذيت و ضرر باشد؛ مثل اينكه ناخن كنده شده باشد و ماندنش موجب نارحتي شديد باشد؛ پس در اين صورت جايز است آن را جدا كند و كفارة آن را بدهد.

(مسئله 343) اگر مُحرم دست يا پا و يا انگشت زيادي داشته باشد بنابراحتياط واجب ناخن آنها را نيز نگيرد؛ و اگر گرفت كفارة آن را بدهد.

(مسئله 344) مُحرم اگر ناخن شخص ديگري را كه مُحرم نيست بگيرد مانعي ندارد.

(مسئله 345) اگر مُحرم يك ناخن از دست يا پاي خود بگيرد براي كفارة آن بايد يك مُدّ طعام صدقه بدهد. همچنين است تا ناخن نهم كه براي هر ناخن بايد يك مدّ طعام صدقه بدهد. و اگر همة ده ناخن دستها يا پاها را بگيرد، بدون اينكه بين آنها كفاره بدهد بايد براي ده ناخن يك گوسفند ذبح كند.

(مسئله 346) اگر مُحرم همة ناخنهاي دستها را در يك مجلس يا چند مجلس بگيرد و بعد در مجلس ديگر همة ناخنهاي پاها را بگيرد، بايد دو گوسفند ذبح كند؛ ولي اگر همة ناخنهاي دستها و پاها را در يك مجلس بگيرد ذبح يك گوسفند كافي است؛ مگر اينكه ناخنهاي دستها را مثلا بگيرد و فورا كفارة آن را بدهد و پس از آن در همان مجلس ناخنهاي پاها را بگيرد كه در اين صورت بايد يك گوسفند ديگر ذبح نمايد.

(مسئله 347) اگر مُحرم همة ناخنهاي دستها را بگيرد و در مجلس ديگر بعضي از ناخنهاي پاها را بگيرد، بايد براي ناخنهاي دست يك گوسفند ذبح كند و براي هر يك از ناخنهاي پا يك مدّ طعام بدهد. همچنين است بنابراحتياط اگر همة ناخنهاي دستها و بعضي از ناخنهاي پاها را در يك مجلس بگيرد. هر چند كافي بودن ذبح يك گوسفند در اين صورت خالي از وجه نيست.

(مسئله 348) اگر چند ناخن از دستها بگيرد و چند ناخن از پاها بايد براي هر ناخن يك مدّ طعام بدهد؛ هر چند مجموع آنها ده ناخن يا بيشتر باشد.

(مسئله 349) اگر مُحرم قسمتي از يك ناخن خود را بگيرد بنابراحتياط واجب بايد يك مدّ طعام بدهد.

(مسئله 350) اگر مُحرم ناچار شود ناخن يا ناخنهاي خود را بگيرد بنابراحتياط كفاره را مطابق آنچه گذشت بدهد؛ هر چند بعيد نيست اگر به جاي يك مدّ طعام يك مشت طعام بدهد كافي باشد.

(مسئله 351) اگر از روي فراموشي يا ندانستن مسئله در حال احرام ناخنهاي خود را بگيرد كفاره واجب نيست.

(مسئله 352) اگر كسي براي مُحرم فتوي دهد كه جايز است ناخن خود را بگيرد و او به گفتة او ناخن خود را گرفت به‌گونه‌اي كه خون خارج شد، بنابراحتياط واجب فتوا دهنده بايد يك گوسفند ذبح كند؛ و خوب است خود او هم يك گوسفند ذبح نمايد.

بيست و هفتم از محرّمات احرام: «برداشتن سلاح» است.

(مسئله 353) مُحرم جايز نيست سلاحهاي جنگي مانند: شمشير، نيزه، تفنگ، كلت و امثال اينها را به دوش گيرد يا با خود حمل كند؛ بلكه بنابراحتياط از داشتن سلاح با خود به طور كلي اجتناب نمايد؛ مگر اينكه آن را در جايي پيچيده و مخفي نمايد. و بنابراحتياط از حمل وسائل دفاعي از قبيل زره و كلاه خود و سپر نيز اجتناب نمايد.

(مسئله 354) جايز است مُحرم در حال ضرورت و ترس از دشمن يا دزد سلاح با خود حمل نمايد.

(مسئله 355) اگر مُحرم بدون ضرورت با خود سلاح حمل نمود بنابراحتياط كفارة آن ذبح يك گوسفند است.

بيست و هشتم از محرّمات احرام: بنابراحتياط «جنگ كردن و كشتي گرفتن» است.

(مسئله 356) بنابراحتياط جنگ كردن در حال احرام هر چند در غير حرم باشد جايز نيست؛ و اگر دو مُحرم با يكديگر جنگ كردند بنابراحتياط هر كدام يك گوسفند ذبح نمايد.

(مسئله 357) بنابراحتياط مُحرم با كسي كشتي نگيرد؛ زيرا در معرض جراحت يا كنده شدن مو قرار مي‌گيرد.

بيست و نهم از محرّمات احرام: «كندن و بريدن درخت و گياه حرم» است.

(مسئله 358) كندن و بريدن و چيدن هر چه در حرم خدا روييده و مي‌رويد، درخت باشد يا گياه، بر مُحرم و غير مُحرم، مرد باشد يا زن، حرام است؛ و در حقيقت اين امر از محرّمات حرم است. چنانكه صيد حيوانات حرم نيز حرام است، حتي بر غير محرم؛ هر چند ممكن است حرمت آنها نسبت به كسي‌كه در حال احرام است شديدتر باشد.

(مسئله 359) از حكم گذشته چند مورد استثناء شده است:

اول: گياهاني كه در اثر راه رفتن انسان و حيوانات و وسيله‌هاي نقليه بدون قصدكنده يا له مي‌شوند.

دوم: جايز است شتر و ساير حيوانات را در علفها و گياهان حرم رها كنند تا بچرند؛ ولي چيدن و جمع كردن علفهاي حرم براي آنها محل اشكال است.

سوم: درختهاي خرما و درختهاي ميوه.

چهارم: درختها و گياهاني كه خود انسان آنها را كشت مي‌كند.

پنجم: درختاني كه در ملك يا منزل انسان مي‌رويند؛ اما كندن درختهايي‌كه پيش از تملك يا خريدن منزل يا ملك در زمين بوده جايز نيست. چنانكه كندن گياهاني‌كه در منزل و ملك انسان خود به خود مي‌رويند نيز خالي از اشكال نيست.

ششم: «اذخِر» و آن نام گياهي است خوشبوكه از آن معمولا براي پوشش بامها استفاده مي‌كرده‌اند.

(مسئله 360) درختي كه ريشة آن در حرم و شاخه‌هايش در خارج حرم، يا ريشة آن در خارج حرم و شاخه‌هايش در حرم مي‌باشد حكم درخت حرم را دارد.

(مسئله 361) كندن و بريدن گياه و درخت خارج حرم در حال احرام مانعي ندارد.

(مسئله 362) در مواردي كه كندن يا بريدن گياه و درخت در حرم جايز نيست بنابرمشهوركفارة كندن درخت بزرگ ذبح يك گاو، و كفارة كندن درخت كوچك ذبح يك گوسفند است؛ و كفارة بريدن قسمتي از درخت قيمت آن قسمت مي‌باشد كه بايد آنها را صدقه بدهند؛ و دركندن گياه استغفاركافي است. ولي اقامة دليل بر اين تفصيل با توجه به اخبار وارده در مسئله مشكل است؛ و لكن در درخت بزرگ و كوچك اگر قيمت درخت از يك گاو يا گوسفند زيادتر باشد در صورتي كه مقدار زياده را نيز صدقه بدهند ظاهرا به احتياط در مسئله عمل شده است. و در كندن گياه خوب است علاوه بر استغفار قيمت آن را نيز صدقه بدهند.

_________________________

[1] ـ «مطلقاً» يعني: چه متمكن و چه عاجز از دادن كفارة يك شتر باشد.

[2] ـ «شوْط» يعني: يك دوركامل به دور خانة كعبه

[3] ـ به مسئله 215 مراجعه شود.

[4] ـ عطر خاصي بوده كه بيشترين اجزايش از زعفران تشكيل شده و در گذشته با آن كعبه را معطر و خوشبو مي‌نموده‌اند.