طواف خانه خدا؛ واجبات، شرايط، احكام و آداب آن

اولين واجب عمرة تمتّع «نيّت» و دومين واجب آن «احرام» بود كه شرح آن گذشت.

سوم: «طواف خانة كعبه» است، بدين معنا كه هفت مرتبه دور خانة كعبه به گونة اي‌كه شرحش مي‌آيد بگردند؛ و هر دور را يك «شَوْط» مي‌نامند.

(مسئله 367) «طواف» از اركان عمرة تمتّع است؛ چنانكه از اركان عمرة مفرده و انواع حج نيز مي‌باشد، مگر طواف نساء كه هر چند واجب است ولي جزو عمره و حج نيست. پس در عمرة تمتّع اگر طواف را عمدا ترك كند تا وقت آن فوت شود عمرة او باطل مي‌شود. همچنين است عمرة مفرده و انواع حج؛ خواه ترك طواف با علم به مسئله باشد  يا از روي ندانستن مسئله يا ندانستن محل طواف. و جاهل در حج علاوه بر اعادة حج بايد يك شتر نيز كفاره بدهد؛ و بنابراحتياط عالم به مسئله نيز اين كفاره را بدهد و ثبوت اين كفاره در عمره مبني بر احتياط است.

و وقت فوت عمرة تمتّع وقتي است كه اگر بخواهد آن را با باقي اعمال عمره بجا آورد از وقوف به عرفات كه اولين ركن حج است باز مي‌ماند. و وقت فوت آن در انواع حج تمام شدن ماه ذيحجّه است. و وقت فوت آن در عمرة مفرده محل اشكال است و بايد به كتابهاي مفصل مراجعه شود.

(مسئله 368) كسي‌كه عمرة تمتّع را در اثر تأخير طواف باطل كرده هر چند محتمل است احرامش نيز به اين عمل باطل شده باشد، ولي بنابراحتياط نيّت خود را به حج افراد برگرداند و احتياطا احرام را نيز تجديد نمايد و پس از اتمام حج، يك عمرة مفرده بجا آورد، و در سال بعد نيز عمره و حج تمتّع را اعاده نمايد. و حكم كفاره آن در مسئله پيش گفته شد.

(مسئله 369) اگر كسي طواف را فراموش كرد عمره و حج او باطل نيست؛ ولي هر وقت يادش آمد بايد آن را با نماز آن بجا آورد؛ بلكه بنابراحتياط واجب سعي صفا و مروه را نيز بجا آورد؛ هر چند آن را بجا آورده باشد. و اگر به وطن خود برگشته و مي‌تواند به مكه برگردد بايد برگردد؛ و قهرا اگر ماه احرامِ اول گذشته باشد بايد با احرام جديد وارد مكه شود. و اگر برگشتن براي او مقدور نيست يا مشقت دارد بايد به شخص مورد اطميناني  نيابت دهد تا طواف و نماز و سعي را به نيابت او به جا آورد.

و اگر در اين مدت پس از توجه به ترك طواف نزديكي كرده بايد كفاره بدهد؛ و كفارة آن بنابراحتياط واجب يك شتر است. همچنين است بنابراحتياط اگر پيش از توجه نزديكي كرده است. پس اگر طواف عمره بوده شتر را در مكه، و اگر طواف حج بوده شتر را در مني قرباني كند

(مسئله 370) محرم اگر به واسطة مرض خودش نتواند طواف كند و تا آخرين فرصت ممكن نيز قدرت پيدا نكند، پس اگر ممكن است ديگران او را طواف دهند، به نحوي كه پاهايش بر زمين گذاشته شود يا به زمين كشيده شود؛ و اگر ممكن نيست او را به دوش گيرند يا بر تخت گذارند و طواف دهند؛ و اگر به هيچ شكل طواف دادن او ممكن نيست بايد براي خود نايب بگيرد.

(مسئلة 371) شخص مريض را كه طواف مي‌دهند بايد همة شرايط و احكام طواف را به قدر ممكن رعايت كند.

     شرايط طواف

در صحيح بودن طواف پنج چيز شرط است:

اول از شرايط طواف: «نيّت» است؛ بدين معنا كه بايد طواف را به توجه و قصد قربت و خلوص براي خدا بجا آورد.

(مسئله 372) لازم نيست نيّت را به زبان بياورد يا تفصيل آن را به قلب و دل بگذراند؛ بلكه همين‌كه بنا دارد عمل را براي خدا بجا آورد و دنبال اين بنا آن را بجا مي‌آورد كافي است.
طواف و ساير عبادتها مانند ساير كارهاي روزانه است كه انسان با توجه و اختيار خود انجام مي‌دهد. البته بايد اعمال عبادي را براي رضاي خدا و عمل به دستور او انجام دهد.

(مسئله 373) در صحيح بودن طواف و ساير عبادتها فرق نمي‌كند كه عمل را براي خدا بجا آورد، يا براي رضا و خوشنودي خدا، يا براي اطاعت امر خدا يا براي ترس و فرار از غضب خدا و اينكه خدا او را به جهنم نبرد، و يا براي اينكه خدا به او ثواب دهد و او را به بهشت ببرد.

(مسئله 374) اگر در بجا آوردن طواف يا ساير اعمال عمره و حج و عبادتهاي ديگر ريا كند، يعني براي نشان دادن و به رخ كشيدن و تحسين ديگران عمل را به جا آورد، علاوه بر اينكه عمل او باطل است در اين كار معصيت خدا را نيز كرده است و بايد توبه كند.

(مسئله 375) اگر در عملي كه براي خدا بجا مي‌آورد مخلص نباشد و رضاي ديگري را نيز شركت دهد عمل او باطل است.

(مسئله 376) اگر عمل را فقط براي خدا بجا آورد ولي پس از تمام شدن عمل آن را به رخ ديگران بكشد، عمل باطل نمي‌شود.

دوم از شرايط طواف: «طهارت از حدث» است؛ پس طواف كننده بايد پاك باشد، هم از حدث اكبر كه موجب غسل است ـ مانند: جنابت، حيض، نفاس و مسّ ميّت ـ  و هم از حدث اصغر كه موجب وضوست، يعني بايد با وضو باشد.

(مسئله 377) طهارت از حدث در طواف واجب شرط است؛ خواه طواف عمره باشد يا طواف حج يا طواف نساء ؛ حتي در عمره و حج مستحبي نيز چون پس از احرام اتمام آنها واجب مي‌شود طهارت در طواف آنها شرط است.

(مسئلة 378) مُحدث [1] اگر طواف واجب بجا آورد باطل است؛ خواه از روي علم و عمد باشد يا از روي غفلت يا فراموشي يا ندانستن مسئله. مانند نماز كه اگر بي‌طهارت بجا آورده شود در هر حال باطل است و بايد از سرگيرد.

(مسئله 379) طواف يعني «گردش هفت شَوط دور خانة كعبه» مستحب مؤكد است؛ و هر چه انسان بتواند به نيّت خود يا به نيابت ديگران طواف كند خوب است. و در اين قبيل طواف كه مستحب است و جزو عمره و حج نيست طهارت از حدث اصغر شرط نيست؛ يعني لازم نيست با وضو باشد، هر چند براي نماز آن بايد وضو بگيرد. ولي جنب و حائض و نفساء جايز نيست در مسجد الحرام داخل شوند؛ و اگر از روي نافرماني يا فراموشي و غفلت داخل شوند و طواف مستحب بجا آوردند صحيح بودن آن محل اشكال است.

(مسئله 380) اگر در بين طواف واجب حدث خارج شود مسئله چهار صورت دارد:

اول: پيش از رسيدن به نصف حقيقي طواف باشد؛ در اين صورت طواف باطل مي‌شود و بايد پس از وضو آن را از سر گيرد؛ خواه حدث به اختيار او خارج شود يا بدون اختيار. و خوب است پس از وضو طواف و نماز آن را تمام كند و دوباره آنها را از سر گيرد.

دوم: پس از رسيدن به نصف و پيش از تمام شدن شَوط چهارم باشد؛ در اين صورت بنابراحتياط واجب پس از وضو طواف سابق را تمام كند و نماز آن را نيز بخواند و دوباره طواف و نماز آن را از سرگيرد.

سوم: بعد از تمام شدن شَوط چهارم به اختيار، خود را مُحدث كند؛ در اين صورت نيز مانند صورت دوم احتياط كند.

چهارم: پس از تمام شدن شَوط چهارم بي‌اختيار حدث خارج شود؛ در اين صورت پس از وضو يا غسل كافي است طواف سابق را از جايي كه حدث خارج شده تمام كند.

(مسئله 381) اگر در بين طواف، حدث اكبر ـ مانند جنابت يا حيض و يا نفاس ـ عارض شود بايد فورا از مسجد الحرام خارج شود؛ و راجع به طواف جنب تفصيلي كه در مسئلة پيش گفته شد جاري است. و حكم حائض و نفساء در مسائل آينده روشن خواهد شد.[2]

(مسئله 382) كسي‌كه از وضو يا غسل كامل معذور است، مانند كسي‌كه وظيفه‌اش وضو يا غسل جبيره‌اي است، يا مسلوس و يا مبطون [2]، بايد به همان نحوي كه براي نماز عمل مي‌كرد براي هر يك از طواف و نماز طواف نيز عمل نمايد و بنابراحتياط براي مبطون نايب هم بگيرند تا براي او طواف كند.
و زن مستحاضه هر چند بنابر اقوي جايز است بدون غسل و وضو وارد مسجد الحرام شود، ولي او نيز بايد براي هر يك از طواف و نماز آن مطابق آنچه براي نمازهاي يوميه عمل مي‌كرد عمل نمايد.

(مسئله 383) كسي‌كه از وضو يا غسل به طور كلي معذور است، پس اگر اميد دارد كه عذرش برطرف شود و بتواند طواف را با وضو يا غسل بجا آورد، بنابراحتياط واجب بايد صبركند. و اگر اميد ندارد يا اميد او برطرف شده است بايد براي طواف واجب و نماز آن تيمّم كند؛ بدل از وضو يا غسل يا هر دو به ترتيبي كه در نماز گفته شده است.

(مسئله 384) كسي‌كه از تيمّم نيز عذر دارد و اميد هم ندارد كه عذرش برطرف شود و به اصطلاح «فاقد الطّهورين» است، پس جنب و حائض جايز نيست در مسجد الحرام وارد شوند؛ بلكه بايد براي طواف نايب بگيرند. همچنين كسي‌كه از وضو و تيمّم معذور است بايد نايب بگيرد؛ ولي بنابراحتياط واجب خودش نيز بدون طهارت طواف و نماز آن را بجا آورد.

(مسئله 385) اگر بدل از غسل تيمّم كرد و بعد حدث اصغر از او خارج شد، در اين صورت علاوه بر وضو يا تيمّمِ بدل آن، بنابراحتياط تيمّم بدل از غسل را نيز اعاده نمايد.

(مسئله 386) اگر در سابق وضو گرفته و شك كرد كه وضويش باطل شده يا نه، جايز است بنابر طهارت گذارد و لازم نيست وضو بگيرد؛ همچنين اگر از حدث اكبر پاك بوده و شك كرد كه مُحدث شده يا نه، لازم نيست غسل كند. و برعكس اگر سابقا مُحدث بوده و شك كرد كه وضو يا غسل بجا آورده يا نه، بايد بنا گذارد بر باقي بودن حدث، و وضو يا غسل را بجا آورد.
و خوب است در دو صورت اول نيز احتياطا وضو يا غسل را بجا آورد تا مبادا كشف خلاف شود و از ناحية باطل بودن طواف به زحمت افتد.

(مسئله 387) اگر بعد از تمام شدن طواف شك كند كه با طهارت بوده يا نه، در هر صورت با احتمال توجه در اول عمل، طواف او صحيح است؛ ولي براي اعمال بعد و از جمله نماز طواف بايد طهارت را به نحوي تحصيل يا احراز (كسب اطمينان) نمايد. و اگر در اثناي طواف شك كند كه طواف او با طهارت بوده يا نه و يقين به طهارت سابق نيز ندارد، در اين صورت بنابراحتياط پس از تحصيل طهارت طواف را تمام كند و نماز آن را نيز بخواند و دوباره طواف و نماز را از سر گيرد؛ خواه پس از شَوْط چهارم باشد يا پيش از آن.

(مسئله 388) اگر زن در حال احرام حائض باشد يا پس از احرام حائض شود بايد صبركند تا پاك شود و طواف خود را بجا آورد؛ همچنين است زن نفساء. و اگر در احرام عمرة تمتّع است و وقت تنگ شده به گونه‌اي كه مي‌ترسد وقوف به عرفات را درك نكند بايد نيّت خود  را به حج افراد برگرداند و پس از تمام شدن حج يك عمرة مفرده بجا آورد؛ و در اين صورت وظيفة خود را انجام داده است.

(مسئله 389) اگر زن در بين طواف واجب حائض يا نفساء شود ـ چنانكه گذشت ـ بايد فورا از مسجدالحرام خارج شود و صبركند تا پاك شود. و در مسئله چند صورت است:

اول: چهار شَوْط از طواف را انجام داده باشد؛ در اين صورت آنچه انجام داده صحيح است و بايد پس از پاك شدن آن را تكميل نمايد و پس از آن، نماز و سعي را بجا آورد. و اگر در احرام عمرة تمتّع است و مي‌ترسد وقوف به عرفات را درك نكند بايد سعي و تقصير را بدون تكميل طواف بجا آورد و براي حج محرم شود و پس از پاك شدن بنابراحتياط واجب اول باقيماندة طواف عمره را با نماز آن، و پس از آن طواف حج را بجا آورد؛ همچنين است اگر پس از طواف و پيش از نماز طواف حائض يا نفساء شود.

دوم: پيش از انجام نصف طواف باشد؛ در اين صورت بنابر اقوي طواف او باطل است. پس اگر وقت دارد بايد صبركند و اگر وقت تنگ شده و مي‌ترسد وقوف به عرفات را درك نكند بايد نيّت خود را به حج إفراد برگرداند و پس از تمام شدن حج يك عمرة مفرده بجا آورد.

سوم: از نصف حقيقي گذشته، ولي چهار شَوْط تمام نشده است؛ در اين صورت پس از پاك شدن بنابراحتياط طواف سابق را تمام كند و نماز آن را نيز بخواند و دوباره آنها را از سر گيرد. و اگر وقت تنگ شده و مي‌ترسد وقوف را درك نكند، بنابر اقوي مانند صورت دوم نيّت خود را به حج إفراد برگرداند.

چهارم: يقين دارد كه در آينده نيز قدرت طواف با طهارت را ندارد مثل اينكه مي‌داند كاروان او فرصت نمي‌دهند كه او تا زمان پاك شدن و انجام طواف در مكه بماند. در اين صورت بايد براي طواف و نماز آن نايب بگيرد و خودش باقي اعمال را بدون طهارت انجام دهد.

(مسئله 390) اگر زن با احرام عمرة تمتّع وارد مكه شود و با اينكه فرصت طواف و ساير اعمال را داشت عمدا و بدون عذر تأخير انداخت تا اينكه حائض شد و وقت هم تنگ شده است، در اين صورت بنابراحتياط واجب نيّت خود را به حج إفراد برگرداند و احتياطا احرام را نيز تجديد نمايد، و پس از حج يك عمرة مفرده بجا آورد. ولي با اين حال كافي بودن حج او از حَجَّه الاسلام محل اشكال است؛ پس در سال آينده نيز حج را اعاده نمايد.

سوم از شرايط طواف: «پاک بودن بدن و لباس» است از خون و ساير نجاسات.

(مسئله 391) بنابراحتياط واجب از نجاساتي كه در نماز بخشيده شده ـ مانند خون كمتر از درهم [4] و نجاست لباسهاي كوچكي كه پوشاننده عورت نيستند، مثل: جوراب و عرقچين ـ و حتي به دست كردن انگشتر نجس نيز اجتناب شود. ولي حمل اشياي متنجس در جيب و مانند آن مانعي ندارد؛ هر چند احتياط خوب است.

(مسئلة 392) اگر شستن خون زخم و دمل مشقت و حرج داشته باشد و تأخير طواف هم ميّسر نيست، طواف با آن مانعي ندارد. ولي اگر تأخير طواف ممكن است و وقت تنگ نيست، يا اينكه شستن آن مشقت ندارد و يا لباس را مي‌تواند عوض نمايد، در اين موارد بنابراحتياط واجب با آن طواف نكند.

(مسئله 393) اگر بعد از طواف يقين كند بدن يا لباس او در حال طواف نجس بوده است و سابقا آن را نمي‌دانسته، بنابر اقوي طواف او صحيح است.

(مسئله 394) اگر نجس بودن بدن يا لباس را مي‌دانست ولي فراموش كرد و پس از طواف يا در بين آن يادش آمد، بنابراحتياط طواف را اعاده نمايد.

(مسئله 395) اگر در پاكي بدن يا لباس خود شك داشته باشد، پس اگر حالت گذشتة آن نجاست بوده بايد بنا گذارد بر نجاست آن، و آن را تطهير نمايد؛ و اگر حالت گذشته را نمي‌داند، يا مي‌داند كه پاك بوده مي‌تواند بنابر طهارت گذارد و شستن آن لازم نيست.

(مسئله 396) اگر در بين طواف نجاستي بر بدن يا لباس عارض شود، طواف را از همانجا قطع كند و پس از شستن يا عوض كردن لباس از همانجا ادامه دهد؛ به شرط اينكه موالات عرفي [5] به هم نخورد. و اگر موالات به هم مي‌خورد، پس اگر بعد از شَوْط چهارم باشد طواف را از همانجا ادامه دهد و اعادة آن لازم نيست، هر چند خوب است؛ و اگر پيش از تمام شدن شَوْط چهارم باشد، پس از تمام كردن طواف بنابراحتياط آن را از سرگيرد. همچنين است اگر نجاستي را ببيند و احتمال دهد كه الآن عارض شده باشد.

(مسئله 397) اگر در بين طواف نجاستي را بر بدن يا لباس ببيند و يقين كند از اول بوده است، طواف را از همانجا قطع كند و پس از شستن يا عوض كردن لباس، آن را تمام كند و نماز آن را نيز بخواند و بنابراحتياط دوباره آن طواف را با نماز از سرگيرد؛ بخصوص اگر پيش از تمام شدن شَوْط چهارم باشد، يا شستن آن طول بكشد به گونه‌اي كه موالات عرفي به هم نخورد.

چهارم از شرايط طواف: «ختنه» است در مردها؛ و اين شرط در زنها نيست.

(مسئله 398) مرد اگر ختنه نشده باشد طوافش باطل است؛ مگر اينكه ختنه شده به دنيا آمده باشد. همچنين است بنابر ظاهر بچة مميّزي كه خودش احرام و طواف را انجام مي‌دهد. بلكه بنابراحتياط واجب اين شرط در بچة غير مميّزي كه او را طواف مي‌دهند نيز بايد رعايت شود؛ وگرنه صحت طواف و حلال شدن زن بر او محل اشكال است، مگر اينكه او را ختنه كنند و طواف دهند يا پس از بزرگ شدن، خود را ختنه كند و طواف را بجا آورد و در صورت عدم امكان نايب بگيرد.

(مسئله 399) اگر مرد ختنه نشده مستطيع گردد، اگر مي‌تواند بايد ختنه شود و به حج برسد؛ و اگر وقت براي ختنه نيست خود را ختنه كند و در سال بعد به حج برود. و اگر به طوركلي ختنه براي او ضرر يا خطر دارد بايد عمره و حج را بجا آورد، و لكن بنابراحتياط واجب هم خودش طواف و نماز آن را بجا آورد و هم براي طواف نايب بگيرد و پس از طواف نايب، خودش نيز نماز طواف را بجا آورد.

پنجم از شرايط طواف: «پوشاندن عورت» است بنابر مشهور و احتياط واجب.

(مسئله 400) اگر در حال طواف عورت خود را نپوشاند صحت طواف او محل اشكال است؛ همچنين است اگر با پوشش غصبي آن را بپوشاند. و بنابراحتياط واجب طواف كننده در لباس خود همة شرايط لباس نمازگزار را رعايت كند.

_________________________

[1] ـ كسي است كه حدث اكبر يا اصغر از او سر زده است.

[2] ـ  به مسئله 389 رجوع شود.

[3] ـ «مسلوس» كسي است كه بدون اختيار از او ادرار خارج مي‌شود. و «مبطون» كسي است كه به اسهال شديد مبتلا شده و بدون اختيار از مخرج غائط او مدفوع خارج مي‌شود.

[4] ـ اندازة درهم تقريبا به اندازة بند انگشت شست افراد متعارف يا دو ريالي‌هاي سابق است.

[5] ـ «موالات عرفي» يعني پي در پي بودن مجموعة عمل از نظر عرف، به گونه‌اي كه فاصلة مجموعة طواف پيش از شستن و پس از آن به نحوي نباشد كه در عرف بگويند دو عمل است.