واجبات طواف
در طواف چند چيز واجب است، و به اصطلاح در حقيقت طواف معتبر است:
اول و دوم از واجبات طواف: طواف از حجر الأسود شروع شود و به حجر الأسود نيز ختم شود.
(مسئله 401) بايد به گونهاي طواف كند كه در عرف بگويند از حجر الأسود شروع كرد و هفت دور طواف نمود و به آن ختم كرد. و سعي كند دقتهاي ناشي از وسوسه را در آن راه ندهد كه علاوه بر زنندگي، بسا موجب اشكال هم خواهد شد.
و لازم نيست در آخر هر شَوْط بايستد و جلو و عقب برود و قصد شَوْط بعد نمايد؛ بلكه در شَوْطهاي بعد ميتواند بدون توقف دور بزند تا هفت شَوْط تمام شود. و بنابراحتياط به گونهاي شروع كند كه در اول طواف، همة بدن او از برابر همة حجر الأسود عبور نمايد. و اگر از باب مقدمة علميه [1] مقدار خيلي كمي از پيش شروع كند به قصد اينكه از اول حجرالاسود طواف باشد كافي است. و در آخر نيز قصد كند تا برابر نقطة شروع جزو طواف باشد به گونهاي كه از هفت شَوْط نه زيادتر طواف كرده باشد و نه كمتر.
سوم از واجبات طواف: خانة كعبه را در همة شَوْطها در طرف چپ خود قرار دهد.
(مسئله 402) طواف بايد به نحو متعارف باشد و از دقتهاي ناشي از وسوسه اجتناب شود؛ بلكه به نحوي طواف كند كه در عرف بگويند در حال طواف است و خانة كعبه را در طرف چپ خود قرار داده است. و اگر طبعا در گذشتن از مقابل اركان [2] و طواف دور حِجْرِ اسماعيل(علیه السلام) مقداري شانة او از برابر كعبه منحرف ميشود مانعي ندارد. برحسب بعضي از روايات پيامبر اكرم(صلی الله علیه آله) در حالي كه بر شتر خود سوار بودند طواف كردند و در اين حال قهرا شانه از خانة كعبه منحرف ميشود. ولي اگر در قسمتي از طواف خود براي بوسيدن اركان عمدا رو به كعبه كرد يا براي انجام كاري پشت به كعبه كرد يا در اثر فشار جمعيت به طور كلي از مسير عادي منحرف شد، آن مقدار از طواف را حساب نكند و آن را جبران نمايد.
(مسئله 403) گاهي ديده ميشود بعضي از افراد براي احتياط در امر طواف، ديگري را وادار ميكند كه او را طواف دهد و خود را در اختيار او قرار ميدهد و به او تكيه ميكند به نحوي كه اراده را از خود سلب كرده و آن شخص او را بافشار با خود ميبرد. اينگونه طواف باطل است؛ و اگر فرضا طواف نساء را به اين نحو بجا آورده باشد همسرش بر او حلال نشده است.
(مسئله 404) اگر در اثر كثرت جمعيت، انسان را بدون اختيار با خود ببرند به نحوي كه حركت انسان به اختيار و ارادة خودش نباشد، اين مقدار از طواف صحيح نيست و بايد اين مقدار را از سر بگيرد؛ هر چند شانة چپ او از كعبه منحرف نشده باشد.
(مسئله 405) انسان در حال طواف ميتواند آهسته برود، و ميتواند تند برود و يا بدود، و ميتواند سواره طواف كند؛ ولي خوب است حركت او به نحو متعارف باشد و به گونهاي طواف كند كه ديگران را اذيت نكند.
چهارم از واجبات طواف: حجر اسماعيل(علیه السلام) را نيز دور بزند؛ بدين معنا كه دور خانة كعبه و حِجر بگردد. و «حجر اسماعيل(علیه السلام)» محلي است متصل به خانة كعبه كه مطابق اخبار وارده محل دفن حضرت اسماعيل(علیه السلام) و مادر او و جمعي از انبياء(علیهم السلام) است.
(مسئله 406) اگر در طواف داخل حجر اسماعيل(علیه السلام) شود و فقط به دور خانة كعبه بگردد، طواف او باطل است و بايد از سر گيرد. و اگر در بعضي از شوطها اين كار را كند، بنابر اقوي كافي است همان شَوط را از حجرالاسود تا حجرالاسود از سر گيرد؛ هر چند احوط اتمام طواف و اعادة همة آن ميباشد.
(مسئله 407) اگر در بعضي از شَوطها از روي ديوار حِجْر كه ديوار كوتاهي است طواف كند، بنابراحتياط واجب بايد مانند مسئلة پيش عمل نمايد. و بنابر احتياط در حال طواف دست خود را روي ديوار حِجْر نگذارد؛ ولي دست گذاشتن و تماس با سطح خارج ديوار حِجْر مانعي ندارد.
پنجم از واجبات طواف: طواف دور همة كعبه و خارج از خود كعبه واقع شود.
(مسئله 408) در پايين بعضي از اطراف كعبه يك نما و پيش آمدگي است كه آن را «شاذرْوان» ميگويند؛ و بنابر مشهور آن پيش آمدگي جزو خانة كعبه است و ديوار، عقبتر از آن بنا شده است. پس طواف كننده بايد خارج از شاذروان طواف كند؛ و اگر در اثر كثرت جمعيت يا غير آن روي شاذروان حركت كند آن مقدار از طواف او باطل است و بايد آن مقدار را از سر گيرد، و احتياطا پس از اتمام طواف همة طواف را نيز اعاده نمايد. و بنابراحتياط در حال طواف دست خود را روي شاذروان و يا به ديوار بالاي شاذروان نيز نگذارد؛ زيرا در نتيجه دست او داخل فضاي كعبه شده است.
ششم از واجبات طواف: ـ بنابر مشهور ـ طواف بين كعبه و مقام ابراهيم(ع) واقع شود.
(مسئله 409) بنابر مشهور اگر پشت مقام ابراهيم(علیه السلام) طواف كنند كه مقام نيز در محدودة طواف واقع شود طواف باطل است. و گفته شده كه فاصلة بين «كعبه» و «مقام» بيست و شش ذراع و نصف [3] است و اين فاصله بايد در همة اطراف رعايت شود؛ و چون بنابراحتياط در ناحية حجر اسماعيل(علیه السلام) نيز اين فاصله از خود كعبه حساب ميشود و مسافت حِجْر بيست ذراع است، در نتيجه براي طواف در ناحية حِجْر شش ذراع و نيم مسافت باقي ميماند. و براي اين حكم به حديث «محمد بن مسلم» استدلال شده است.
و لكن بر حسب حديث معتبر «حلبی» طواف در پشت مقام ابراهيم(علیه السلام) نيز مانعي ندارد؛ ولي مكروه است مگر در صورت ناچاري. و هر چند عمل به مضمون اين حديث كه موافق با اطلاقات ادلة طواف است اقوي است، ولي بنابراحتياط مستحب به موارد ضرورت و ناچاري اكتفا شود. البته بايد كوشش كند در حال طواف از جمعيت طواف كنندة متصل به كعبه زياد فاصله نگيرد و متصل به جمعيت طواف كند. و حديث «محمد بن مسلم» علاوه بر ضعف سند، بسا ناظر است به اينكه اگر كسي بخواهد پشت مقام ابراهيم (علیه السلام) با فاصلة زياد از كعبه و از جمعيت به تنهايي طواف كند، در عرف طواف كعبه صادق نيست؛ بلكه طواف در مسجد است.
ضمنا يادآور ميشود كه فتواي منسوب به مشهور، بين قدماي از فقها مشهور نيست؛ زيرا غير از «شيخ طوسي» و «ابن بَرّاج» در كلمات ديگران مانند: «شيخ صدوق و شيخ مفيد و سيد مرتضي و ابوالصلاح» يافت نشد؛ و چون علماي غير شيعه به اين شرط قائل نيستند اگر از خصائص قطعي شيعه بود فقهاي قديم شيعه همه متعرض آن ميشدند.
هفتم و هشتم از واجبات طواف: طواف بايد هفت شَوْط كامل باشد، نه كمتر و نه زيادتر. همچنين بنابر اقوي بايد اين هفت شَوْط عرفا متوالي و پي در پي واقع شود به نحوي كه عمل واحد شمرده شود؛ پس نبايد بين شَوْطها و اجزاي آنها فاصله زياد پيدا شود، مگر در موارد خاصي كه استثنا شده است.
(مسئله 410) اگر از اول عمدا نيّت كند كمتر از هفت شَوْط يا بيشتر طواف كند طوافش باطل است؛ هر چند بالاخره هفت شَوْط بجا آورد. بلكه اگر از روي ندانستن مسئله يا سهو و يا غفلت نيّت كمتر يا بيشتر كند صحّت آن نيز محل اشكال است؛ هر چند بالاخره هفت شَوْط انجام دهد.
(مسئله 411) اگر در بين طواف از نيّت هفت شوط برگردد و نيّت كند طواف را كمتر يا بيشتر از هفت شوط انجام دهد، هر چه را با اين نيّت بجا آورده باطل است و بايد آن را اعاده نمايد. و اگر موالات عرفي به هم خورده يا با اين نيّت زيادتر بجا آورده، اصل طواف باطل است و بايد آن را از سر گيرد.
_________________________
[1] ـ «مقدمه علميه» يعني كاري كه مقدمة انجام ميشود به منظور علم و اطمينان پيدا كردن به اينكه به وظيفه عمل شده است.
[2] ـ كعبه چهار ركن دارد:
الف ـ ركن جنوب شرقي كه «حجر الأسود» بر آن نصب شده و «ركن حَجَر» نيز ناميده ميشود.
ب ـ ركن شمال شرقي كه به «ركن عراقي» معروف است؛ از درب كعبه گذشته نرسيده به حجر اسماعيل واقع شده است.
ج ـ ركن شمال غربي كه به «ركن شامي» معروف است؛ پس از حجر اسماعيل قرار دارد.
د ـ ركن جنوب غربي كه به «ركن يماني» معروف است؛ پيش از حجر الأسود نرسيده به آن قرار دارد.
[3] ـ يك ذراع تقريبا حدود نيم متر است.